جدول جو
جدول جو

معنی تاسوعا - جستجوی لغت در جدول جو

تاسوعا
روز نهم ماه محرم
تصویری از تاسوعا
تصویر تاسوعا
فرهنگ فارسی عمید
تاسوعا
روز نهم محرم، (آنندراج) (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)، مولد است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تاسوعا
روز نهم محرم
تصویری از تاسوعا
تصویر تاسوعا
فرهنگ لغت هوشیار
تاسوعا
روز نهم ماه محرم
تصویری از تاسوعا
تصویر تاسوعا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماسوا
تصویر ماسوا
آنچه به غیر خدا باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاسع
تصویر تاسع
نهم، نهمی
فرهنگ فارسی عمید
چهارگفتار، کتابی که چهار رابوع داشته باشد، (قفطی)، مجموعۀ چهار قطعه که سه قطعه حزن انگیز و یکی خنده آور باشد، یک نمایش وهمی مضحک که بشرکت شعرای قدیمی یونان برگزار میشد،
مجموع چهار مباحثه و سئوال و جواب افلاطون
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مأخوذ از تازی بیرون از و خارج از و بغیر و جز آن و علاوه بر آن و باضافه. (ناظم الاطباء). و رجوع به معنی دوم ’ما’ شود، آنچه سوای ذات باری تعالی است و آن همه موجودات و مخلوقات است. (غیاث) (آنندراج) : خالد ندانست که سیف اﷲ مقتول شمشیر ماسوا و مقهور سنان و تیر اعدا نگردد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 458). و رجوع به ماسوی شود
لغت نامه دهخدا
(کاسْ)
دهی جزء دهستان وزواءبخش دستجرد شهرستان قم، واقع در 21هزارگزی شمال باختر دستجرد، 6هزارگزی راه عمومی قاهان. در کوهستان و سردسیر است و 931 تن سکنه دارد. محصول آن غلات و بنشن و میوه جات و شغل اهالی زراعت و تخت کشی است. مزرعۀ ییلاق جزو این ده است. دبستان و 13 امام زاده و راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 173)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
موضعی در ناحیۀ ’یوتیا’ که بردیای دروغی اهل آن جا بود: ’... مردی بود نامش ’وهیزدات ’ از اهل محلی که موسوم به ’تاروا’ و در ناحیۀ ’یوتیا’است. این مرد در دفعۀ دوم بر من در پارس یاغی شد وبمردم گفت من ’بردی’ پسر کوروشم. بعد آن قسمت مردم که در قصر بودند از بیعت من سر تافته بطرف ’وهیزدات ’ رفتند. او شاه پارس شد’. (بند پنجم از ستون سوم کتیبۀ بیستون، از ایران باستان ج 1 صص 545-546)
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ نِ)
درآمدن از ساعتی بساعت دیگر، یا پس ماندن یک ساعت: اسوع و اساع، ای انتقل من ساعه الی ساعه، او تأخّر ساعه، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدائی و پیشوائی گردد: حق سبحانه و تعالی کسوت پادشاهی و اسوت شهنشاهی حلیت احوال و زینت اعمال و افعال پادشاه گردانیده است. (سندبادنامه ص 171) ، پیروی. پس روی. (ترجمان القرآن جرجانی). اقتداء. و منه: لی فی فلان اسوه. (منتهی الارب). مایۀ تأسی، نمونۀ پیروی و اقتداء. سرمشق، صبر، آنچه بدان تسلی اندهگین گردد. ج، اسا (اسی ̍) ، اسا (اسی ̍). (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
در ودای برهمنان اسورا (اسوره) آمده و آن معادل اهورا (اهوره) است در اوستا بمعنی مولی و سرور. در نزد هندوان اسورا غالباً از خدایان بزرگ بشمار رفته و در ودا عنوان و لقب وارونه (یکی از ارباب انواع) گردیده است. این عنوان در کتاب مقدس هندوان فقط چهار باربه انسان داده شده، ولی در اوستا کلمه اهورا بمعنی بزرگ و سرور در مورد ایزدان مانند مهر و آپم نپات آمده است. رجوع به اهورا شود. (مزدیسنا و تأثیر آن درادبیات پارسی تألیف محمد معین ص 154). و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 13 شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
اشوکا. پادشاه هند. وی از سال 263 تا 226 یا 260 تا 223 قبل از میلاد سلطنت کرد. و مروج دین بودا بود. کتیبه ای از این پادشاه به دست آمده که وفات بودا از آن به سال 480 قبل از میلاد مستفاد می شود. دین بودا در عهد این پادشاه مقتدر از حدود هند تجاوز و به واسطۀ مبلغین از شمال غربی تا کشمیر و قندهار و کابل نفوذ کرد و متدرجاً به سواحل جیحون رسید. (یشتها تألیف پورداود ج 2 صص 29-30). و رجوع به ایران در زمان ساسانیان ترجمه رشید یاسمی ص 21 شود
لغت نامه دهخدا
(اُ)
پدر و تلزژیرون (دوک د...) سیاستمدار اسپانیایی. مولد وی والاّدلید (1579- 1624 میلادی). نایب السلطنۀ صقلیه و سپس ناپل
لغت نامه دهخدا
(اُ)
نام شهری به اسپانیا در ایالت اشبیلیه، در 80 هزارگزی جنوب شرقی شهر اشبیلیه، دارای 18000 تن سکنه. بعضی آثار عتیقه مربوط به رومیان باستانی و شراب و محصولات زیتونی دارد. زمانی دارالفنونی هم در این محل دائر بوده است، جمع واژۀ سیف. سواحل دریا، هم اسیاف ٌ، یعنی ایشان گروههااند. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
طاشو. یکی از جزایر دریای سفید، از توابع دولت عثمانی و نزدیک ساحل روم شرقی بود. طولش از شمال به جنوب 28هزار گزو عرضش 20هزار گز است. زمینش کوهستانی ولی حاصلخیز و سبز و خرم است. در گذشته شراب، و مرمر و معادن طلایش مشهور بود. ’پولیگنوت’ نقاش از آنجا است. 15000 تن سکنه دارد. رجوع به تاسس و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا
بندر کوچکی است در سومالی فرانسه، 3000 تن سکنه دارد، از سال 1884 میلادی تحت قیمومت فرانسه قرار گرفت
لغت نامه دهخدا
محلی کنار دوراهی حرمک به زابل میان گردی چاه و شهرسوخته در 37500 گزی دوراهی حرمک واقع است
لغت نامه دهخدا
نام رسائل نه گانه فلوطن (شیخ الیونانی)
لغت نامه دهخدا
(کُو)
شهر و بندری بمغرب اتازونی (واشنگتن) بر کنار اقیانوس آرام. دارای 125000 تن سکنه و کارخانه های ذوب آهن و مس و کار خانه چوب بری است. فعالیت های صنعتی فراوان دارد. صادرات عمده آن چوب و غله و پوستهائی است که از آن لباس سازند
لغت نامه دهخدا
تایانک خان بن اینانج خان حاکم نایمان، از امرای مغول که بدست چنگیزخان مغلوب و کشته شد: چون چنگیزخان بر اونک خان ظفر یافته قوم قرایت را مطیع و منقاد ساخت در تنگوزئیل 599 هجری قمری در موضع ثمان کهره بر تخت خانی نشسته علم اقتدار بر افراخت و بسیاری از اقوام مغول کمر اطاعتش بر میان بسته سر به چنبر متابعتش درآوردند و این خبر بسمع حاکم نایمان تایانک خان بن اینانج خان رسید خیال قتال بلکه استیصال چنگیزخان فرمود و جهت اجتماع جنود نامحدود ایلچیان باطراف و جوانب مغولستان روان کرد و تایانک در آن زمان پادشاهی بزرگ بود، و تابوقا نام داشت و خان ختای او را تایانک لقب داده بود یعنی پسر خان چون چنگیزخان از داعیۀ تایانک خان خبر یافت در باب دفع اعداء با اولاد و امرا جانقی نمود برادرش نیلکوتی باقراجار نویان گفت بیت:
که در جنگ اگر شه بود پیشدست
یقین دان که بر دشمن افتد شکست،
بنا بر آن چنگیزخان بتاریخ منتصف جمادی الاّخر سنۀ ستمائه موافق سیچقان ئیل با لشکری گران بجانب یورت حاکم نایمان روان شد و تایانک خان نیز سپاهی فراوان جمع آورده بمیدان مردان خرامید و در روز جنگ و هنگام تلاش نام و ننگ تایانک خان چند زخم کاری یافته خود را بکمر کوهی رسانید و بعضی ازامرایش بپای آن کمر شتافته هر چند او را بر قتال تحریض نمودند جوابی نشنودند بنابر آن از حیات پادشاه خود نومید گشته بمعرکه مراجعت کردند و دل بر مرگ نهاده فدایی وار بر سپاه چنگیزخان تاختند و مغولان در مقام مدافعه آمده بیشتر آن طایفه را بر خاک هلاک انداختند و چون شب در آمد تایانک خان بمشقت فراوان از آن کوه پایین رفته خود را به مأمنی رسانید اما هم در آن چند روز در چنگ اجل اسیر گردید و پسرش کوشلوک نزد عم خود بویروق رفت و مقارن این احوال نوکران جاموقه خدمتش را که از بیم چنگیزخان در صحرا و بیابان سرگردان بود گرفته پیش آن پادشاه کامران آوردند و چنگیزخان آن جماعت را بواسطۀ غدر و بیوفایی که با ولینعمت خودکرده بودند معاقب گردانیده بکشت و جاموقه را بسبب سعایتی که نزد اونک خان و سنکون بتقدیم رسانیده بود پاره پاره کرد و بعد از این واقعه تمامی اقوام و قبایل مغول چنگیزخان را ایل و منقاد شدند ... (حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 20 - 21)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نوعی کفش صندل. کفش راحتی. ج، تواسیم. (دزی ج 1 صص 138-139). نعلین. (ناظم الاطباء). بغدادیان نعلی را گویند که دوالها بر آن دوخته باشند و آن را کسی پوشد که بر پای زخمی دارد و کفش نتواند پوشید. (تجارب السلف). نعلی که بر آن دوالها دوخته باشند مانند نعلی که بر پای مجروح سازند. و این تاسومه کفش معمول و معتاد عرب بود
لغت نامه دهخدا
(تاسْ سُ)
السّاندرو. شاعر ایتالیائی که در ’مودن’ بسال 1565 میلادی متولد شد و در سال 1635م. درگذشت. منشی مخصوص اکابر زمان و فرانسوای اول دوک مودن شد. مشهورترین آثارش منظومۀ حماسی خنده آور بنام ’قوه مضبوطه’ میباشد، اشعار دیگری نیز دارد
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عینون. سلیس. کحلی ̍. کحلوان. سنابلای. ماهی زهره. تاسلغه
لغت نامه دهخدا
(نَ ظَ تَ)
در مرحلۀ نهم. نهمین
لغت نامه دهخدا
تصویری از ماسوا
تصویر ماسوا
جز آن، بغیر آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسعا
تصویر تاسعا
نهمین در نهم درمرحله نهم نهمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسعه
تصویر تاسعه
نهم مونث تاسع نهم، یک جزو از شصت جزو ثامنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسعا
تصویر اسعا
به سخن چینی واداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسوا
تصویر اسوا
بدتر بتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسع
تصویر تاسع
نهم
فرهنگ لغت هوشیار
اضطراب بی طاقتی بی قراری، اندوه ملالت. 3 تیرگی روی از غم و اندوه میل بچیزها مخصوصا میل زنان آبستن بخوردن چیزها تلواسه واسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماسوا
تصویر ماسوا
((سوی))
به غیر از آن، جز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاسع
تصویر تاسع
((س ِ))
نهم
فرهنگ فارسی معین
از انواع بیل که برای کندن زمین های سفت و عمیق به کار رود
فرهنگ گویش مازندرانی