- تازهزا
- آنکه بتازگی زاییده باشد (زن یا حیوان) تازه زاد
معنی تازهزا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ویژگی آنکه تازه زاییده
جدید
نو باشد، مقابل کهنه
مقابل کهنه، نو، جدید، مقابل پژمرده، کنایه از شاداب، باطراوت، اخیراً، کنایه از بارونق، باجلوه، کنایه از خرم، خوش، شادمان
تازه به تازه: چیزهای تازه که یکی پس از دیگری پدید آید، نوبه نو
تازه به تازه: چیزهای تازه که یکی پس از دیگری پدید آید، نوبه نو
((زِ))
فرهنگ فارسی معین
نو، جدید، مجازاً خرم، شاداب، بدیع، اخیر، اخیراً
تازه به دوران رسیده: کنایه از کسی که تازه به مقامی رسیده و خود را گم کرده، ندید بدید، نوکیسه
تازه به دوران رسیده: کنایه از کسی که تازه به مقامی رسیده و خود را گم کرده، ندید بدید، نوکیسه
Fresh, Freshly, Newly
свежий , свежо , недавно
frisch, neu
свіжий , свіжо , нещодавно
świeży, świeżo, niedawno
新鲜的 , 新鲜地 , 新近地
fresco, frescamente, recentemente
fresco, frescamente, recentemente
fresco, frescamente, recientemente
frais, fraîchement, nouvellement
vers, nieuw
สด , ใหม่
segar, baru saja
طازجٌ , بحداثةٍ
ताजा , ताजगी से , हाल ही में
טרי , טרי , בחדשנות
新鮮な , 新鮮に , 新たに
신선한 , 신선하게 , 새롭게
taze, taze bir şekilde, yeni olarak
mpya, kwa upya, mpya tu
তাজা , নতুনভাবে
تازہ , حال ہی میں