جدول جو
جدول جو

معنی تارنوپل - جستجوی لغت در جدول جو

تارنوپل
(نُ پُ)
ایالت تارنوپل، در گالیسی (اوکراین) شامل 18 حوزه که مساحتش در حدود 16240هزار گز مربعو دارای 1567000 تن سکنه است. قاموس الاعلام ترکی آرد: نام ایالتی است در خطۀ غالیچ (گالیسی) از اتریش، از طرف شمال و مشرق به روسیه و از جوانب دیگر با ایالات اسلوقزوف، برززانی، قزورتقوف محدود میباشد و طول آن 95 کیلومتر و عرضش 60 کیلومتر است. شمارۀ نفوسش به 210000 تن میرسد. ناپلئون کبیر این ایالت را بسال 1809 میلادی بروسیه واگذار کرد و آنرا بسال 1814 به اتریش برگرداندند، (شهرستان...، این شهرستان تا سال 1773 میلادی به لهستان تعلق داشت، آنگاه به اتریش واگذار شد، در سال 1809 بدست روسیه افتاد و دوباره بسال 1814 به اتریش رسید، و اکنون گالیس (اوکراین) روسیه است، (شهرستان...، شهری است در لهستان، مرکز حوزه و ایالتی بهمین نام، بر کنار برکۀ بزرگی که از ’سرت’ تشکیل یافته. دارای 40800 تن سکنه و مرکز مهم راه آهن است و قصر قدیمی ’تارنوسکی’ پایه گذار این شهر در سال 1540 میلادی هنوز بدانجا باقی است و دارای بازارهای مهم و مرکز حمل و نقل غلات و غیره است. قاموس الاعلام ترکی آرد: تارنوپول شهر و مرکز ایالتی است در خطۀ غالیچ (گالیس) از اتریش در 14هزارگزی جنوب شرقی لمبرغ و بر نهر سرت واقع است. 27000 تن نفوس دارد که هفت هزار تن از آنان یهودی هستند و تجارتش بسیار رونق دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تانول
تصویر تانول
تاتول، آنکه دهانش کج شده باشد، کج دهان
فرهنگ فارسی عمید
(نُ کُ)
یا تاننات دو ژلاتین، ترکیبی است از تانن و ژلاتین که دارای خواص و موارد استعمال تانالبین و بهمان مقدار تجویز میکنند. (درمانشناسی دکتر عطایی ج 1 ص 478). رجوع به تانالبین شود
لغت نامه دهخدا
(نُوْ)
شهری در لهستان (گالیسی) ، دارای کارخانه های توری بافی و فلاحتی و 36000 تن سکنه است و در سال 1939 میلادی بدست آلمان افتاد. قاموس الاعلام ترکی آرد: تارنوف قصبۀ مرکز قضائی در خطۀغالیچ (گالیس) از اتریش که در 240هزارگزی مغرب لمبرغ قرار دارد، 23000 تن سکنه و مکاتب و بازار دارد
لغت نامه دهخدا
زفر باشد، (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 330)، پیرامون و اطراف دهان را گویند، (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (ناظم الاطباء)، و آن را نورسر گویند، (فرهنگ جهانگیری)، پوز، (فرهنگ رشیدی) :
من پیرم و فالج شده ام اینک بنگر
تانولم کژبینی و کفته شده دندان،
عسجدی،
... چنانکه در فرهنگ گفته، نوشته شد، سامانی گفته که مرکب است از تا بمعنی ادات انتها و غایت و نول بمعنی منقار و بطریق مجاز آنچه از انسان بمنزلۀ منقار باشد، تصنع و تکلف این ظاهر است، و ظاهراً این کلمه مرکب است از تان و تول چه تان بمعنی دهن و تول بمعنی کج و خمیده است، (آنندراج) (انجمن آرا) (ازفرهنگ رشیدی)، کج دهان، (ناظم الاطباء)، این شعر عسجدی غلط خوانده شد، تانول مرکب است از تا بمعنی کی و حتی، و نول، و نول بمعنی دهان و زفر و منقار آمده است چنانکه در کلمه کفچه نول، کلمه نول دیده میشود و نیز مولوی می گوید:
هرچه جز عشق است شد مأکول عشق
هر دو عالم دانه ای در نول عشق،
(مثنوی چ نیکلسون دفتر پنجم ص 174)،
رجوع بحاشیۀ برهان قاطع چ معین و ’نول’ در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
صومعۀ قدیمی ومستحکم ’تانپیلیه’ها در پاریس است که در قرن دوازدهم میلادی ساخته شد و در سال 1811 میلادی ویران گردید، محوطۀ کلیسا از حق تحصن و بست برخوردار بود، و در سال 1792 لویی شانزدهم در آن زندانی شد
لغت نامه دهخدا
گیاهی ترش مزه که در ییلاق روید
فرهنگ گویش مازندرانی