- تارسیه
- نوعی از پستانداران، این جانور در جزائر مالزی فراوان است
معنی تارسیه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث فارسی پارسی زن، زبان پارسی مونث فارسی زن فارسی، کلمه پارسی، جمع فارسیات
مولیدن اندوه نمودن نمایان کردن انبوه
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
نرگس، نام جوانی زیباروی در اساطیر یونآنکه وقتی صورت خود را در آب دید عاشق خودشد و در آب پرید و غرق گشت و تبدیل به گل نرگس گردید، لاتین از یونانی
اینترنت
مونث راسی: بند گوش ریسمانی که پشت گوش ستور می نهند
پارسی تازی گشته گاورسی از بیماری ها تب عرق گزی
مونث خارجی برونمرز بیرونک، بیگانه، شورشی مونث خارجی. یا قضیه خارجیه. قضیه ایست که مصادیق موضوع آن موجود در خارج باشد و یا حکمبر مصداق خارجی شده باشد چنانکه گفته شود جسم جوهریست ملموس و ذو وزن که در خارج این اوصاف برای جسم هست نه در ذهن
پارسی تازی گشته دارچین
وحشت زده
مونث تنفسی. آلات تنفسیه
تافسیا، تاپسیا
لاتینی گزنه از گیاهان گیاهی از تیره چتریان که کوچک و پایا میباشد. ارتفاعش حداکثر تا 5، 1 متر و بحد وفور در آفریقای شمالی و صقلیه وآسیای صغیر و نواحی بحر الرومی میروید 0 برگهایش برنگ سبز شفاف و دراز و نوک تیز و دارای بریدگیهای باریک است و سطح تحتانی پهنک برگها کمرنگ تر از سطح فوقانی آنها است 0 گل آذینش چتر مرکب و گلهایش سبز روشن است از پوست ریشه این گیاه رزینی استخراج میکنند که بنام رزین تاپسیا مشهوراست و اثر آن در تداوی بصورت مشمع بعنوان محرک جلدی است ولی باید در بکار بردنش احتیاط کامل را مرعی داشت زیرا ایجاد تاولهایی بر روی پوست مینماید و بعلاوه ایجاد خارش میکند تافسیا 0، تافیسیا تافسیا سداب
تاراسی، یاردیده زنی که یار پیامبر را دیده مونث تابعی زنی که صحابه رسول صلی الله علیه و آله را درک کرده باشد
مونث تجربی، جمع تجربیات
کسی که دچار بیم و ترس شده
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، نهازیده، مروع
وحشت زده، هراسیده، مرعوب، متوحّش، خائف، رعیب، چغزیده، نهازیده، مروع
آنکه تعلقات دنیوی ندارد، آزاده، آزاد، رهاشده
مه غلیظ، مه تیره که در زمستان هوا را تیره و تاریک کند
پارسی تازی گشته کادسی نام دهی در ایران پیش از اسلام
مونث متاسی
واصل نشده، نیامده، نرسیده
نرسیده (میوه) نارس، نابالغ (کودک) اندک سال: کس اندر جهان کودکی نارسید بدین شیر مردی و گردی ندید. (شا. لغ)
نجات نیافته رها نشده مقابل رسته. نروییده نمو ناکرده مقابل رسته
تحقیق شده، بازرسیده
آزاده، آزاد شده، فارغ البال
بخاری که در زمستان بر روی هوا پدید آید و مانند دودی شود و اطراف را تیره و تاریک سازد، تمن، ماغ، میغ، نژم
گیاهی پایا با برگ های بریده و گل های سبز چتری که بلندیش تا یک متر می رسد و از ریشۀ آن ماده ای استخراج می شود که برای ساختن مشمّع طبی به کار می رود
مونث خارجی
نارس، نابالغ، برای مثال کس اندر جهان کودک نارسید / بدان شیرمردی و گردی ندید (فردوسی - ۱/۲۷۱)
Scholarship