- تارتا
- یکبار گاهی کرتی
معنی تارتا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره
پاره پاره، ریزه ریزه
چهار عنصر آب باد خاک آتش، دنیا باعتبار چهار رکن، چارتا چار تاره
لنگه ته لنگه، چیزی که یک شکل نباشد
عنکبوت را گویند
جمع تاره، بارها کرت ها (کرت دفعه) جمع تاره دفعات کرات مرتبه ها. توضیح مساوی توضیح بعضی از فرهنگها (تارات) را بمعنی تاراج نوشته اند و بیت ذیل را خاقانی شاهد آورده اند (بر تربت پاکش (تربت علی) از کرامات تاتار همی رود بتارات) ولی محققان (تارات) را بمعنی مذکور یعنی بکرات و مرات دانسته اند
عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند
تارتنک، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن
تارتنک، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن
تارت ها، هنگام ها، دفعه ها، مره ها، یک بارها، جمع واژۀ تارت
جمع تاره، دفعات، بارها
گرفتگی و لکنت زبان را گویند
یکباره، هنگام
ستاره کوکب
هنگام، دفعه، مره، یک بار
ستاره
گرفتگی زبان، لکنت
لکنت، گرفتگی زبان
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، استاره، ستار، کوکب، نجمه، کوکبه، نیّر، اختر، نجم، جرم