- تاخیر
- درنگ، دیرکرد
معنی تاخیر - جستجوی لغت در جدول جو
- تاخیر
- واپس گذاشتن، واپس بردن دیر کرد پرمه پرویش سپز دنبال افکندن پس انداختن دیر کردن، دیر آمدن، دیر کرد، جمع تاخیرات
- تاخیر
- به عقب انداختن، دیر کردن
- تاخیر
- Belatedness, Lateness, Deferment, Lateness
- تاخیر
- запоздалость , отсрочка , опоздание , задержка
- تاخیر
- Verspätung, Aufschub
- تاخیر
- запізнення , відстрочка
- تاخیر
- opóźnienie, odroczenie, spóźnienie
- تاخیر
- 延迟 , 迟到
- تاخیر
- atraso, adiamento
- تاخیر
- ritardo, rinvio
- تاخیر
- tardanza, aplazamiento
- تاخیر
- retard, report
- تاخیر
- verlate, uitstel, vertraging
- تاخیر
- ความล่าช้า , การเลื่อน , ความล่าช้า , ความล่าช้า
- تاخیر
- keterlambatan, penundaan
- تاخیر
- تأخّرٌ , تأخيرٌ
- تاخیر
- देर , विलंब , देरी
- تاخیر
- איחור , דחייה , איחור , איחור
- تاخیر
- 遅延 , 延期 , 遅れ
- تاخیر
- 지연 , 연기 , 지각
- تاخیر
- gecikmişlik, erteleme, geç kalma, gecikme
- تاخیر
- kuchelewa, ucheleweshaji
- تاخیر
- বিলম্ব , বিলম্ব , দেরি
- تاخیر
- تاخیر , دیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بخت و طالع و سرنوشت را گویند. و بمعنی نصیب و قسمت هم هست
نصیب و قسمت که از ابتدا برای کسی تعیین شده مثلاً تاخیرۀ تو چنین بوده، بخت، طالع، سرنوشت
هنایش، کارایی
رام کردن، مطیع کردن
والاداشت
سخن گفتن
اثر کردن، نشان گذاشتن در چیزی هنایش برگری در آیش کار سازی، نشان گذاشتن کارگر شدن کارگر افتادن کاری شدن، نشان گذاشتن اثر کردن، نفوذ کارگری، جمع تاثیرات
میری دادن، چیراندن، تیز کردن، نشان کردن امیری دادن امیر کردن بامارت گماردن، امیری