جدول جو
جدول جو

معنی تاخیر - جستجوی لغت در جدول جو

تاخیر
درنگ، دیرکرد
تصویری از تاخیر
تصویر تاخیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تاخیر
واپس گذاشتن، واپس بردن دیر کرد پرمه پرویش سپز دنبال افکندن پس انداختن دیر کردن، دیر آمدن، دیر کرد، جمع تاخیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تاخیر
به عقب انداختن، دیر کردن
تصویری از تاخیر
تصویر تاخیر
فرهنگ فارسی عمید
تاخیر
Belatedness, Lateness, Deferment, Lateness
تصویری از تاخیر
تصویر تاخیر
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تاخیر
запоздалость , отсрочка , опоздание , задержка
دیکشنری فارسی به روسی
تاخیر
Verspätung, Aufschub
دیکشنری فارسی به آلمانی
تاخیر
запізнення , відстрочка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تاخیر
opóźnienie, odroczenie, spóźnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تاخیر
延迟 , 迟到
دیکشنری فارسی به چینی
تاخیر
atraso, adiamento
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تاخیر
ritardo, rinvio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تاخیر
tardanza, aplazamiento
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تاخیر
retard, report
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تاخیر
verlate, uitstel, vertraging
دیکشنری فارسی به هلندی
تاخیر
ความล่าช้า , การเลื่อน , ความล่าช้า , ความล่าช้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
تاخیر
keterlambatan, penundaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تاخیر
تأخّرٌ , تأخيرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تاخیر
देर , विलंब , देरी
دیکشنری فارسی به هندی
تاخیر
איחור , דחייה , איחור , איחור
دیکشنری فارسی به عبری
تاخیر
遅延 , 延期 , 遅れ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تاخیر
지연 , 연기 , 지각
دیکشنری فارسی به کره ای
تاخیر
gecikmişlik, erteleme, geç kalma, gecikme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تاخیر
kuchelewa, ucheleweshaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تاخیر
বিলম্ব , বিলম্ব , দেরি
دیکشنری فارسی به بنگالی
تاخیر
تاخیر , دیر
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاخیره
تصویر تاخیره
بخت و طالع و سرنوشت را گویند. و بمعنی نصیب و قسمت هم هست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخیره
تصویر تاخیره
((رِ))
بخت، طالع، سرنوشت
فرهنگ فارسی معین
نصیب و قسمت که از ابتدا برای کسی تعیین شده مثلاً تاخیرۀ تو چنین بوده، بخت، طالع، سرنوشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
شکست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تاثیر
تصویر تاثیر
هنایش، کارایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسخیر
تصویر تسخیر
رام کردن، مطیع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفخیر
تصویر تفخیر
والاداشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنخیر
تصویر تنخیر
سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن، نشان گذاشتن در چیزی هنایش برگری در آیش کار سازی، نشان گذاشتن کارگر شدن کارگر افتادن کاری شدن، نشان گذاشتن اثر کردن، نفوذ کارگری، جمع تاثیرات
فرهنگ لغت هوشیار
میری دادن، چیراندن، تیز کردن، نشان کردن امیری دادن امیر کردن بامارت گماردن، امیری
فرهنگ لغت هوشیار