جدول جو
جدول جو

معنی تاتارستان - جستجوی لغت در جدول جو

تاتارستان(رَ / رِ)
سرزمینی که تاتارها در آن سکونت داشتند، ساتراپی (ایالت) 19 و 20 در زمان داریوش:... اسامی ساترایی ها در کتیبه های داریوش منقوش است، نقل می شود:...19/ و 20 ساکا (سکه) شامل جلگۀ تاتارستان تا سرحد چین و از طرف مغرب تا ماوراء بحر خزر (جغرافیای سیاسی کیهان ص 14 و 15). تاتارها بمرور بسیار شده اند و ولایتی وسیع پیدا کرده اند و نام آن تاتارستان و حد شمالی آن کلموک مشهور به قالمان و روسیه و حد مشرقی آن تاتارچین و حد جنوبی آن ایران و کابل و حد مغربی آن دریای خزر و این ولایت پنج قسمت شده است: بخارا، ترکمانیه، ترکستان، بلخ، خوارزم، قرقز. (انجمن آرا) (آنندراج)... هنگامی که پادشاهی عظیم خلفا در حال ویرانی و نابود شدن بود نیرو و اقتداری جدید و تازه نفس در شمال شرقی کشوربرخاست و پس از غلبه بر چند رقیب توانا قلمرو نفوذ و حکمرانی خود را به شتاب بسوی جنوب و مشرق و مغرب در بیشتر سرزمینی که امروز بنام تاتارستان و افغانستان خوانده می شود بسط داد (دولت سامانی) مرکز یا سرچشمۀ این نفوذ بخارا پایتخت ماوراءالنهر بود که شهرهای نامی آن مرو، دومین پایتخت خراسان و نیشابور و هرات و سمرقند بود. (احوال و اشعار رودکی ص 857). مؤلف قاموس الاعلام ترکی آرد: این نام را در سوابق ایام بقطعۀ پهناور واقع در شمال آسیا اطلاق می کردند که قطعۀ منچوری یعنی قسمت شمالی دو حکومت چین، مغولستان، ترکستان شرقی اصل ترکستان و اقطار معلومۀ سیبری را در برداشت، و در واقع نام مسکن وجولانگاه اقوام تورفی و بعباره اخری آسیای شمالی بود اما امروز تعبیر فوق متروک گشته و اقطار مذکور را ترکستان، مغولستان، منچوری، سیبری و غیره نامند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انارستان
تصویر انارستان
باغی که دارای درختان انار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمارستان
تصویر تیمارستان
جایی که بیماران روانی را پرستاری و معالجه می کنند، دارالمجانین، دیوانه خانه
فرهنگ فارسی عمید
(رِ)
جائی که دیوانگان را نگهداری و مداوا کنند. دارالمجانین. (فرهنگ فارسی معین). دارالشفاء. (زمخشری از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران این کلمه را بجای دارالمجانین اختیار نموده است و آن جائی است که دیوانگان را در آنجا پرستاری و درمان می کنند. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رِ)
شهری است در فارس از ناحیۀ ارد. (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
باغ انار. (آنندراج). باغی که همه یا بیشتر آن درخت انار باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ)
دهی است از بخش سیردان شهرستان زنجان با 144 تن سکنه. آب آن از رود خانه چرزه و محصول آن غلات، پنبه، ماش، گردو و انار است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(تُ رِ)
طخارستان معرب تخارستان است. تخارستان علیا و سفلی دارد. در جانب شرقی بلخ و غربی جیحون است و از تخارستان علیا تا بلخ سی فرسنگ است مسافت آن و تخارستان سفلی در شرقی تخارستان علیا ایضاً در غربی جیحون است. پایتخت تخارستان سفلی شهر طالقان است و بدیگری اندر آب و سمنگان میباشد و حد شرقی آن به بدخشان متصل میشود و قهندز نام شهر کهنۀ آن بوده که کهن دژ را معرب کرده قهندز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج) : هرگز دوست دشمن نشود. با وی نیز عهدی و مقاربتی باید هرچند بر آن اعتماد نباشد ناچار کردنیست و چون کرده آمد نواحی تخارستان و بلخ و چغانیان و قبادیان و ختلان به مردم آکنده باید کرد که هر کجا خالی یافت و فرصت دید غارت کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 85). گفت عبیداﷲ زین پیش چه شغل داشت ؟ گفتم صاحب بریدی سرخس و بوالفتح صاحب بریدی تخارستان. گفت بازگرد. (ایضاً ص 140). پس بوالفتح حاتمی را آواز داد. پیش آمد. امیر گفت مشرفی میبایدبلخ و تخارستان را وافی و کافی و ترا اختیار کرده ایم و عبدوس از فرمان ما آنچه باید گفت با تو بگوید. (ایضاً ص 141). و در شهر (شهر تون) درخت پسته بسیار بود در سرایها و مردم بلخ و تخارستان پندارند که پسته جز بر کوه نروید و نباشد. (سفرنامۀ ناصرخسرو چ برلن ص 141). رجوع به تخارها و طخارستان و تخاری شود
لغت نامه دهخدا
ناپسری تغلق شاه و وزیر سلطان محمد شاه تغلق وی بوسیلۀ دو اثر معتبر خویش: 1- فتاوی تاتارخانیه 2- تفسیر تاتارخانی شهرت یافته، و در زمان سلطان فیروز شاه باربک در گذشت، (قاموس الاعلام ترکی)
پسر مظفر شاه اول از حکمرانان گجرات در هندوستان است که پدر احمد شاه اول بوده است، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تیمارستان
تصویر تیمارستان
جائی که دیوانگان را نگهداری و مداوا میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انارستان
تصویر انارستان
باغ و زمینی که در آن درختهای انارکشت شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمارستان
تصویر تیمارستان
((رِ))
جای نگهداری و مداوای دیوانگان
فرهنگ فارسی معین
بیمارستان روانی، دارالمجانین، دیوانه خانه، دیوانه ستان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کوهی در جنوب بالا جاده ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی