- تابن
- کاه دهنده کاه دهنده
معنی تابن - جستجوی لغت در جدول جو
- تابن ((بِ))
- کاه دهنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیرو، پردازه
دیو سرکش، چاووش
شکم آماسیده
دروغباف، سخت
همدیگر را به زیان افکندن
فربه شدن
عیب کردن، بد گفتن
عیب کردن فرمانبردار، زیر دست
گردکشی سر کشی کردن سرباز زدن، سرکشی گردن کشی
بازگشت از گناه
زبان پولینزی ابر ماس آنچه اشویی است و بر ماسیدن (لمس کردن) آن روا نیست طبق آیین پولینزیان شخص یا چیزی را که دارای سجیه مقدس و از تماس با دیگران ممنوع باشد تابو گویند. نیز اهالی جزایر واقع در اقیانوس کبیر (تابو) را به معبودی خیالی و موهوم و بتعبیر اصح بمقدسات و اشیا محبوب خویش اطلاق نمایند. همینکه این نام بچیزی ذی روح یا بی روح اطلاق شد همه افراد بتعظیم و احترام بلکه به پرستش و ستایش او مجبور و مجذوب میشوند و هر که در این باره سهل انگاری کند منفور و مظهر تحقیر همگانی گردد
داروی خوشبو که در غذا بریزند میز ناهارخوری، صفحه، لوح میز ناهارخوری، صفحه، لوح
پنهان شدن، باز داشته شدن
مطیع، خادم، فرمانبردار، پیرو، چاکر، پس رو
چپندر پوشی، زیر بغل گرفتن، پناه دادن
تابیدن
دیگرگون شدن، نرم شدن
سیح کباب
گشن پذیری خرمای ماده
وحشت و نفرت نمودن از ریشه پارسی اپدی گشتن، بی زنی بی نیازی به زن زنگریزی
برافروختگی اخگر
روشن و براق، جلادار
یاد پیمانی یاد کردن پیمان گذشته، درنگیدن دیر کردن، بهانه جویی بهانه جستن، دگرگونی آب، پدر نشانی پیروی از رفتار پدر
آگاهش آگاهانیدن آگاه کردن
خشنود کردن، راضی کردن سختک (جفت) آمیزه ای سه تایی از زگال ئیدروژن و اکسیژن که در پوست شاخه های سبز به ویژه شاخه های بلوت یافت می شود و در چرمسازی به کار می رود جفت
پارسی تازی گشته تنبان توبان
در بر گرفتن در دامن گرفتن
چپل کودک فربه و تنبل (گویش گیلکی)
ادویه، گیاهانی که برای خوش طعم، خوش مزه یا خوش بو کردن غذا به کار می روند، در پزشکی دوا
پیرو، پیروی کننده، دنبال کننده، مطیع، هر یک از مسلمانانی که صحابی را دیده و از آنان پیروی کرده باشد، تابعی، کنایه از تحت تاثیر
زیردست، فرمانبردار، سربازی که درجه ندارد