- تابستان
- فصل گرما و زمان تابش یکی از چهار فصل سال بین بهار و پائیز
معنی تابستان - جستجوی لغت در جدول جو
- تابستان
- دومین فصل سال، بعد از بهار و قبل از پاییز، مرکب از سه ماه تیر، مرداد و شهریور. در این فصل روزها از همه وقت درازتر و اشعۀ خورشید به عمود نزدیک تر و هوا گرم تر است
- تابستان ((بِ))
- دومین فصل سال، فصل گرما، صیف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به تابستان صیفی لباس تابستانی خانه تابستانی
اتومبیل کرایه که در داخل شهرها مسافران را از نقطه ای به تقطه دیگر برد
جایی که تاک بسیار داشته باشد، باغ انگور
خانه زمستانی، کاشانه
فصل تابستان، ییلاق سردسیر
آرابسک
قانون، فتوا، فتوی
مکتب جایگاه ادب پرورشگاه
باغ حدیقه
آرابسک
آرابسک
گلستان، جای پرجا
محل مخروبه
فتوی قضا. آنکه اجرای عدالت کند داور قاضی، پادشاه امیر، نماینده دولت در دادگاه که علیه مجرمان ادعا نامه صادر کند مدعی العموم
باغ خرما کویکستان
جایی که درختان توت درآن زیاد باشد توتستان
گیرنده تاج، پادشاه پیروز
پرتو افکن، نور افشاننده
شهرستان، شهر
دل داغدار و پردرد و غم
جایی که چندین باغ پهلوی یکدیگر باشد، برای مثال سروی چو تو می باید تا باغ بیاراید / گر در همه باغستان سروی نبود شاید (سعدی۲ - ۴۴۴)
جایی که در آن درختان کاج بسیار باشد
جای داد، محل عدل و داد، جای داد دادن و داوری کردن، برای مثال من شکستم حرمت ایمان او / پس یمینم برد دادستان او (مولوی - ۴۰۱)
بیمارستان، جایی که بیماران را پرستاری و معالجه می کنند، مریض خانه، بیمار خانه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
شفا خانه، مستشفی، دار الشّفا، بیمارسان، هروانه گه
کار بزرگ و برجسته، محل کار، کارگاه، قصه، حکایت، داستان، برای مثال خم زلف تو دام کفر و دین است / ز کارستان او یک شمّه این است (حافظ - ۱۲۸)
توت زار، جایی که درخت توت بسیار باشد و توت فراوان به دست آید، توتستان
زمین پر طاق (درخت) طاقناک
دشت تازیکان تازیکستان
زمینی که از او درختان کاج فراوان روئیده باشد
ماتیکانده
لاله زار لاله ستان: باغ لالستان چه باشد آستینی برفشان باغبانرا گوبیا گر دامن گل میبری. (سعدی لغ)، رخسار نیکوان: ای تماشاگاه جان بر طرف لالستان تو مطلع خورشید زیر زلف مه جولان تو. (خاقانی. عبد. 658)