- تائب
- توبه کننده
معنی تائب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع کتیبه، لشکرها
گدازنده، آب کننده
سرگشته، شوریده عقل، سست، گران جسم
روان و جاری
باد سخت، خیزابه (موج)
گریباندوز، جهانگرد، شیر
گناهکار
مایوس و بی بهره، نومید، نا امید
رنجمند
استخوانهای سینه
گرد آمدن بر کسی
انبوه شدن، درهم پیچیدن درختان به هم در آمیختن، گرد آمدن، انبوهیدن در هم پیچیدن درختان
ادب کردن، ادب آموختن، ادب یافتن از پارسی ادب یافتن فرهیختن فرهنگ آموختن فرهنگ پذیرفتن ادب آموختن، با ادب شدن، فرهختگی، جمع تادبات
تاجدارازتاج
توبه کننده، باز گردنده از گناه
مهیا کردن و آماده ساختن برای کاری، ساخته و آماده شدن آماده گشتن بسیجیدن، بسیجاندن مهیا و آماده شدن برای کاری
متکبر، لاف زن، سرگشته، حیران، متحیر، شوریده عقل
آرزومند، شایق، مشتاق
مداومت کننده، از تور جاری و روان شونده
خمیازه کردن
پیر سپیدموی
رساننده، راست و درست، رشناکی رشکناک گردیدن، سر و موی، سیر آبی
استخوان های سینه، جناغ سینه
ترساننده، کسی یا چیزی که دیگری را بترساند
راست و درست، حق و رسا، مقابل خاطئ، درستکار
ادب آموختن، با ادب شدن، با ادب بودن، ادب داشتن
عیب کننده
ناپدید، پنهان، نا پیدا
تشنه دور از آب
جانشین، قائم مقام، خلیفه، بدل
ترسان، بیمناک
عیب کننده