مقابل کند، هر چیزی که نوک یا لبۀ آن بسیار نازک و برنده باشد، مثل شمشیر، کارد، چاقو، سوزن و مانند آن، برنده، کنایه از تند، شتابان، کنایه از چست، چالاک، هر چیزی که طعم آن تند باشد و زبان را بسوزاند، دارای بوی تند، کنایه از شدید مثلاً آتش تیز، کشیده، دراز مثلاً بینی نوک تیز، کنایه از حساس مثلاً چشمان تیز، گوش های تیز، کنایه از زیر، نازک و بلند مثلاً صدای تیز، باد صداداری که از مقعد خارج می شود، ضرطه تیز شدن: برنده شدن لبۀ تیغ یا نوک چیزی که کند شده است، کنایه از برانگیخته شدن، کنایه از خشمگین شدن تیز کردن: برنده ساختن لبۀ تیغ یا نوک چیزی که کند شده است، کنایه از برانگیختن، کنایه از خشمگین ساختن
مقابلِ کُند، هر چیزی که نوک یا لبۀ آن بسیار نازک و بُرنده باشد، مثل شمشیر، کارد، چاقو، سوزن و مانندِ آن، بُرنده، کنایه از تند، شتابان، کنایه از چست، چالاک، هر چیزی که طعم آن تند باشد و زبان را بسوزاند، دارای بوی تند، کنایه از شدید مثلاً آتش تیز، کشیده، دراز مثلاً بینی نوک تیز، کنایه از حساس مثلاً چشمان تیز، گوش های تیز، کنایه از زیر، نازک و بلند مثلاً صدای تیز، باد صداداری که از مقعد خارج می شود، ضرطه تیز شدن: بُرنده شدن لبۀ تیغ یا نوک چیزی که کُند شده است، کنایه از برانگیخته شدن، کنایه از خشمگین شدن تیز کردن: برنده ساختن لبۀ تیغ یا نوک چیزی که کُند شده است، کنایه از برانگیختن، کنایه از خشمگین ساختن
خواهنده، پسوند متصل به واژه به معنای جوینده مثلاً کینه توز پوست سفت و نازک درخت ارژن که به کمان و زین اسب می پیچیده اند، توژ برای مثال در کمان سپید توز نهاد / بر سیاه اژدها کمین بگشاد (نظامی۴ - ۵۷۴)
خواهنده، پسوند متصل به واژه به معنای جوینده مثلاً کینه توز پوست سفت و نازک درخت ارژن که به کمان و زین اسب می پیچیده اند، توژ برای مِثال در کمان سپید توز نهاد / بر سیاه اژدها کمین بگشاد (نظامی۴ - ۵۷۴)