معنی بیگی - جستجوی لغت در جدول جو

بیگی(بَ / بِ)

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیوی — تصویر بیوی

(دخترانه)

انسان بی آزار، سلامت (نگارش کردی: بوهی)

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از بیگم — تصویر بیگم

(دخترانه)

عنوان زنان منسوب به خانواده های سلطنتی و بزرگان، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند فاطمه بیگم

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از بیری — تصویر بیری

(دخترانه)

زنی که شیر می دوشد (نگارش کردی: بری)

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از بنگی — تصویر بنگی

معتاد به استعمال بنگ

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بیگم — تصویر بیگم

خانم، بانو، خاتون

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بیوگی — تصویر بیوگی

بیوه بودن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بینی — تصویر بینی

عضو بدن انسان و حیوان که بالای دهان قرار دارد و به وسیلۀ آن تنفس و بوها را استشمام می کنند و از داخل به وسیلۀ پردۀ غضرونی دو قسمت می شود، کنایه از کبر، غرور
بینی کردن (زدن): کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، برای مثال هرکسی کاو از حسد بینی کند / خویش را بی گوش و بی بینی، کند (مولوی - ۵۲)

عضو بدن انسان و حیوان که بالای دهان قرار دارد و به وسیلۀ آن تنفس و بوها را استشمام می کنند و از داخل به وسیلۀ پردۀ غضرونی دو قسمت می شود، کنایه از کبر، غرور
بینی کردن (زدن): کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، برای مِثال هرکسی کاو از حسد بینی کُند / خویش را بی گوش و بی بینی، کُند (مولوی - ۵۲)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بیگه — تصویر بیگه

بیگاه، بی هنگام، بی وقت، بی موقع، دیروقت، هنگام غروب

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بیضی — تصویر بیضی

خط یا شکل مسطحی که شبیه تخم مرغ باشد، تخم مرغی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بچگی — تصویر بچگی

بچه بودن، دوران کودکی، برای مثال از همان بچگی باهوش بود، بی تجربگی، (صفت نسبی، منسوب به بچه) مربوط به بچه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بیرگی — تصویر بیرگی

بیغیرتی بی عرقی بی تعصبی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیضی — تصویر بیضی

پناغ یکی از اشکال هندسی شبیه بتخم مرغ

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیشی — تصویر بیشی

افزونی، زیادی، کثرت

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بچگی — تصویر بچگی

طفولیت، کودکی، خردسالی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیوگی — تصویر بیوگی

بی زنی، بی شوهری

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بنگی — تصویر بنگی

آنکه عادت بع کشیدن بنگ دارد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیری — تصویر بیری

فرش گستردنی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیکی — تصویر بیکی

مقام و رتبه بیک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیگم — تصویر بیگم

خانم، بانو

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بیگه — تصویر بیگه

بیوقت بیموقع، دیروقت، اول شب شبانگاه

فرهنگ لغت هوشیار

عضو بدن انسان و حیوانات میباشد که در بالای دهان قراردارد و با آن نفس کشیده میشود و بو استشمام میکند

فرهنگ لغت هوشیار

((بِ))

یکی از اشکال هندسی که کشیده تر از دایره بوده و دارای دو کانون می باشد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بیگم — تصویر بیگم

((بِ گُ))

خانم، خاتون، بانو

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بیشی — تصویر بیشی

زیادی

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بنگی — تصویر بنگی

معتاد

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بینی — تصویر بینی

Nasal

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از بیضی — تصویر بیضی

Oval

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از بیضی — تصویر بیضی

овальный

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از بینی — تصویر بینی

носовой

دیکشنری فارسی به روسی

تصویری از بیضی — تصویر بیضی

oval

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از بینی — تصویر بینی

nasal

دیکشنری فارسی به آلمانی

تصویری از بیضی — تصویر بیضی

овальний

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از بینی — تصویر بینی

носовий

دیکشنری فارسی به اوکراینی

تصویری از بیضی — تصویر بیضی

owalny

دیکشنری فارسی به لهستانی