- بیور (دخترانه)
- بی بهره، عدد میلیون در ریاضی (نگارش کردی: بوهر)
معنی بیور - جستجوی لغت در جدول جو
- بیور
- عددی معادل ده هزار
- بیور
- ده هزار، دارای ده هزار عدد از چیزی
- بیور ((وَ))
- عددی معادل ده هزار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اعتماد، ایمان، یقین، عقیده
باردار ومیوه دار، مثمر
غلبه نمودن، روی ترش کردن
پارسی تازی شده، جمع بزر، برزها جمع تخمها تخمهای سبزی
نفرین، دعای بد
یک نوع شیشه که از ترکیب سیلیکات دوپتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته می شود
صبح کردن، بامداد رفتن
با عجله، فوری
فرو فرستاره، بارش پیاپی، زرد شدن گیاه از باران بسیار
جمع بقر، گاوان
زن شوهر مرده
جمع بین، میانه ها، کران ها
عروس
ترکی بزرگ بزرگ مهتر
انتظار، توقع، طمع
هلاک گردیدن
جمع بیت، خانه ها
شب پره، خفاش
بیشمار بیحد بیحساب
بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو، کیسه کیسه پول
خرمن خرمنگاه خرمن (جو گندم)، خرمنگاه، جمع بیادر
بیطار
جمع بثر، پروش ها جمع بثر جوشها و دانه های ریز که روی پوست ظاهر گردد تاولها و جوشهای کوچک چرکی بر روی اعضا مختلف جوش ها دانه های چرکی
هر چیزی که برنگ خاکستر باشد
جمع بحر، دریاها جمع بحر دریاها. یا بحور عروض. مقیاسهای اوزان عروضی