جدول جو
جدول جو

معنی بینه - جستجوی لغت در جدول جو

بینه
جایی که لباس های خود را آنجا درمی آورند، رخت کن
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ فارسی عمید
بینه
دلیل و حجت واضح و آشکار، نود و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه، الانفکاف، البّریه، لم یکن، قیامت
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ فارسی عمید
بینه(نِ)
آلفرد. (1857- 1911 میلادی) روانشناس فرانسوی. به اتفاق هانری بونیس اولین مجلۀ فرانسوی را تأسیس کرد (1895 میلادی) و اولین آزمایشگاه روانشناسی فرانسه را در دانشگاه پاریس بنیاد نهاد (1889 میلادی). با کمک تئودور سیمون تستهائی برای سنجش هوش آدمی تعبیه کرد (1905- 1911 میلادی) که بعداً بوسیلۀ دیگران مورد تجدید نظر قرار گرفت و رواج عام یافت. قبلاً اشخاص دیگری از جمله سر فرانسیس گالتن در انگلستان و ج. میلادی کتل در امریکا، سعی کرده بودند که تستهائی بسازند اما توجه آنان به استعدادهای بسیط و ساده (مانند قضاوت درباره طول اجسام در اثر خطای باصره) بوده است، ولی بینه اولین بار موفق شد که استعدادهای پیچیده تری را اندازه بگیرد. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
بینه(نَ / نِ)
جامه کن حمام. (آنندراج). آنجائی از حمام که در آن رخت میکنند. (ناظم الاطباء). (با هاء غیرملفوظ) رخت کن حمام. آنجای از حمام که استحمام کننده جامه های خود در آنجای نهد. سربینه. رخت کن. مسلخ. بنه. (یادداشت مؤلف) :
چو دهلیز تفنگ آن تنگ بینه
رهی باریک تا پای خزینه.
اثر.
- بینۀ حمام، جامه کن گرمابه. مسلخ حمام: که تشریف نو پوشند یا در مجلس سور یا عروسی یا بینۀ حمام. (نظام قاری ص 140)
لغت نامه دهخدا
بینه(نَ)
بنیه. منزلی است در راه حجاج یمامه میان شیح و شقیراء. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
بینه(بَ نَ)
موضعی است از جی و جی وادی رویثه است و رویثه میان عرج و روحاء است. (از معجم البلدان). موضعی است بوادی رویثه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بینه
دلیل و حجت
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ لغت هوشیار
بینه((بَ یِّ نِ))
دلیل آشکار، برهان واضح، جمع بینات
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ فارسی معین
بینه
برهان، حجت، دلیل، فرنود، منطق
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیانه
تصویر بیانه
(دخترانه)
نگارش کردی: بهیانه، بهیان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهینه
تصویر بهینه
(دخترانه)
بهترین، خوبترین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
قراردادی که طی آن شخص هر گونه خطر، زیان و خسارتی را که ممکن است به جان یا مال او وارد شود، با پرداخت حق معینی به عهدۀ شرکت ها یا بنگاه های مخصوص این کار می گذارد که هرگاه آن خطر یا خسارت به او رسید بیمه کننده غرامت آن را بدهد، شرکت بیمه گر
فرهنگ فارسی عمید
آیینه یا آینه آسمان. آیینه آسمان . یا آینه بخت. آیینه بخت یا آینه پیل. آیینه پیل. آیینه پیل یا آینه چرخ. آیینه چرخ یا آینه چینی. آیینه چینی یا آینه خاوری. آیینه خاوری یا آینه دق. آیینه دق یا آینه رومی. آیینه رومی یا آینه زانو. آیینه زانو یا آینه سوزان. آیینه سوزان یاآینه گردان. آیینه ه گردان یا آینه گیتی نما (ی)، جام شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیعه
تصویر بیعه
پیمانش فرما نبرداری خرید و فروش کنشت کلیسا کنشت دیر، جمع بیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدنه
تصویر بدنه
حیوانی که قربانی کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهینه
تصویر بهینه
گزیده و انتخاب شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بونه
تصویر بونه
دخترک: جدا بریده خرسنگماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیه
تصویر بنیه
فطرت، نهاد، وجود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانه
تصویر بانه
موی زهار
فرهنگ لغت هوشیار
مونث بائن: و چاه ژرف، برگزیده کالا، پیشکشی ارمغان زن به مرد هنگام زناشویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیشه
تصویر بیشه
جنگل، جای پر درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیضه
تصویر بیضه
تخم، خایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیره
تصویر بیره
گمراه ضال
فرهنگ لغت هوشیار
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
فرهنگ لغت هوشیار
ضمانت مخصوصی است از جان و مال که شخص ماهانه مبلغی به شرکت بیمه پرداخت می کند و در صورت اصابت به مال و جان شرکت مبلغ معینی پرداخت می نماید، اطمینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینت
تصویر بینت
دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمنه
تصویر بمنه
به نعمت خداوند، سوگند به نعمت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برینه
تصویر برینه
سوراخ (عموما)، سوراخ تنور (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطنه
تصویر بطنه
سیری پری شکم سیری، خودپسندی فیریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
درست مانند به زاد خود کت و مت روی زشت آن بد اختر نحس و شوم - راست گویم کت و مت ماند به بوم عینا بحقیقت خود براست خود درست مانند: چشم از دست رفته گشته درست شد بعینه چنانکه بود نخست. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینا
تصویر بینا
آگاه، بصیر، بیننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیه
تصویر بنیه
شالوده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بینا
تصویر بینا
بصیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیمه
تصویر بیمه
آسورانس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهینه
تصویر بهینه
اپتیمام
فرهنگ واژه فارسی سره