جدول جو
جدول جو

معنی بینه - جستجوی لغت در جدول جو

بینه
دلیل و حجت
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ لغت هوشیار
بینه
جایی که لباس های خود را آنجا درمی آورند، رخت کن
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ فارسی عمید
بینه
دلیل و حجت واضح و آشکار، نود و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه، الانفکاف، البّریه، لم یکن، قیامت
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ فارسی عمید
بینه
((بَ یِّ نِ))
دلیل آشکار، برهان واضح، جمع بینات
تصویری از بینه
تصویر بینه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

سرکش متمرد، سخت شدید، سرهنگ سلطان، هریک از فرشتگان شکنجه جمع زبانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبینه
تصویر تبینه
عنکبوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبینه
تصویر شبینه
خوراکی که از شب مانده باشد، منسوب به شب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبینه
تصویر شبینه
شبانه، خوراکی که از شب مانده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غبینه
تصویر غبینه
فریب، فریب خوردگی در معامله، زیان، نقصان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غبینه
تصویر غبینه
فریب، بی خردی در خرید و فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لبینه
تصویر لبینه
لبنیه در فارسی: مونث لبنی شیری جیوی شیر دار، خشتک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مبینه
تصویر مبینه
مونث مبین روشن گشته آشکار شده مونث مبین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نبینه
تصویر نبینه
فرزندپنجم که پس ازنبیره قرار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شبینه
تصویر شبینه
((شَ نِ))
منسوب به شب، خوراکی که از شب مانده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نبینه
تصویر نبینه
((نَ نَ یا نِ))
فرزند پنجم که پس از نبیره قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینر
تصویر بینر
(پسرانه)
بیننده (نگارش کردی: بینهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
(دخترانه)
ویژه، خالص
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیانه
تصویر بیانه
(دخترانه)
نگارش کردی: بهیانه، بهیان، نگا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهینه
تصویر بهینه
(دخترانه)
بهترین، خوبترین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دینه
تصویر دینه
(دخترانه)
انتقام یافته، نام دختر یعقوب (ع) و خواهر یوسف (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهینه
تصویر بهینه
اپتیمام
فرهنگ واژه فارسی سره
درست مانند به زاد خود کت و مت روی زشت آن بد اختر نحس و شوم - راست گویم کت و مت ماند به بوم عینا بحقیقت خود براست خود درست مانند: چشم از دست رفته گشته درست شد بعینه چنانکه بود نخست. (هفت پیکر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بطنه
تصویر بطنه
سیری پری شکم سیری، خودپسندی فیریدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برینه
تصویر برینه
سوراخ (عموما)، سوراخ تنور (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بمنه
تصویر بمنه
به نعمت خداوند، سوگند به نعمت او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیچه
تصویر بیچه
کاهیده بی بی چه ترکی بانو چه دلدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیوه
تصویر بیوه
زن شوهر مرده
فرهنگ لغت هوشیار
عضو بدن انسان و حیوانات میباشد که در بالای دهان قراردارد و با آن نفس کشیده میشود و بو استشمام میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینش
تصویر بینش
بینندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینت
تصویر بینت
دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینا
تصویر بینا
آگاه، بصیر، بیننده
فرهنگ لغت هوشیار
ضمانت مخصوصی است از جان و مال که شخص ماهانه مبلغی به شرکت بیمه پرداخت می کند و در صورت اصابت به مال و جان شرکت مبلغ معینی پرداخت می نماید، اطمینان
فرهنگ لغت هوشیار
منشور پادشاهان، قباله خانه و باغ و مانند آن. پیکانی که مانند بیل سازند، پاروی کشتیبانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگه
تصویر بیگه
بیوقت بیموقع، دیروقت، اول شب شبانگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیژه
تصویر بیژه
ویژه
فرهنگ لغت هوشیار