جدول جو
جدول جو

معنی بیمور - جستجوی لغت در جدول جو

بیمور
(وَ)
مرکّب از: بیم + ور، مهیب. باصلابت. رجوع به بیم و نیز رجوع به بیموری شود
لغت نامه دهخدا
بیمور
دهی است از دهستان کام فیروز که در بخش اردکان شهرستان شیراز واقع و دارای 235 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تیمور
تصویر تیمور
(پسرانه)
نام سردار پادشاه بزرگ مغول و مؤسس سلسله تیموریان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بینور
تصویر بینور
(دخترانه)
دیدنی (نگارش کردی: بینهوهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیرور
تصویر بیرور
(پسرانه)
متفکر (نگارش کردی: بیرهوهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نیمور
تصویر نیمور
آلت تناسلی مرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
ناخوش، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برمور
تصویر برمور
ترکیب برم با عنصر دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
مهابت و صلابت. (برهان). برهان گوید بضم ثالث بوزن بی نوری، بمعنی صلابت و مهابت است و بلاشبهه خبط کرده است زیرا بفتح ’واو’ اصح است، چه ور و گر بمعنی صاحب و خداوند است و بیموری بر وزن سیمگری به این معنی مناسب است یعنی ترساننده. (انجمن آرا). و مؤلف بهار عجم نویسد که ظاهراً این مرکب است از بیم + ور که کلمه نسبت است از عالم رنجور و گنجور که یای مصدری بدان ملحق نموده بمعنی مذکور استعمال کرده اند و بر این قیاس بیمار زیرا که ’ار’ کلمه نسبت است و معنی ترکیبی آن منسوب به بیم و اطلاق آن بر مریض مجاز است چرا که در مرض بیم مرگ همی باشد. (آنندراج). توقیر و وقار وتعظیم و مهابت و صلابت. (ناظم الاطباء). این کلمه از فرهنگ دساتیر ص 237 است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیمهر
تصویر بیمهر
آنکه مهربانی ندارد بی محبت. بیمهری بی محبتی
فرهنگ لغت هوشیار
افشای سر و آن مرکب از خرق و خیانت است یعنی حرفی را بکسی بسپارند که بجائی نگوید و او فاش کند و بهمه کس و بهمه جا بگوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمور
تصویر تیمور
ترکی پولاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمور
تصویر برمور
خوراک و قوت، میل و خواهش، پر مور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لیمور
تصویر لیمور
لاتینی تازی گشته کپیک مادا گاسکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
نا توان، خسته، مریض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
مریض، دردمند، ناتوان، رنجور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نیمور
تصویر نیمور
((نِ))
آلت تناسلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
Patient, Diseased, Ill, Sick
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
malade, patient
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
ziek, patiënt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
병든 , 아픈 , 환자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
病気の , 患者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
חולה , מַטּוּפָל , חָלוּי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
बीमार , मरीज
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
sakit, pasien
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
ป่วย , ผู้ป่วย , ป่วย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
больной , пациент
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
krank, Patient
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
enfermo, paciente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
malato, paziente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
doente, paciente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
生病的 , 病人
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
chory, pacjent
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
хворий , пацієнт
دیکشنری فارسی به اوکراینی