جدول جو
جدول جو

معنی بیلیل - جستجوی لغت در جدول جو

بیلیل
(بِ لیِلْ)
جان دو. (1249- 1315 میلادی) سومین پسر بیلیل (بارون) ، در 1292- 1296 میلادی پادشاه اسکاتلند بود. وی پس از مرگ مارگریت دوشیزۀ نروژ (1290 میلادی) مدعی سلطنت شد... و تاجگذاری نمود. در 1299 میلادی در فرانسه گوشه گزید. (از دائره المعارف فارسی)
ادوارد دو. (1363 میلادی) شاه اسکاتلند پسر شاه جان د بیلیل. در 1332 میلادی به کمک ادوارد سوم به اسکاتلند تاخت و طرفداران دیوید دوم رامغلوب نمود. پس از بازگشت دیوید از فرانسه (1341 میلادی) ، هیچگاه قدرتی نیافت. (از دائره المعارف فارسی)
جان دو. بارون انگلیسی (1269 میلادی). مؤسس کالج بیلیل در آکسفرد، نایب السلطنۀ الکساندرسوم در اسکاتلند بود ولی بعنوان خیانت برکنار شد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلیل
تصویر بلیل
باد سرد توام با باران، اندک
فرهنگ فارسی عمید
(یَ مَ)
موضعی است نزدیک وادی صفراء. (منتهی الارب). موضعی در حوالی مدینه. (دمشقی). قریه ای است در نزدیکی وادی الصفراء از اعمال مدینه. در اینجا چشمۀ بزرگی است که از درون ریگستانی درآید و خیلی پرآب می باشد. به سوی دریا جاری گردد و در حدود ینبع به آن می ریزد. به علت کثرت آب این چشمه را دریاچه (بحیر) نام داده اند. (از معجم البلدان) :
یا صاح انی لست ناس لیله
منها نزلت الی جوانب یلیل.
حارثه بن بدر.
- فارس یلیل، لقبی است که عمرو بن عبدود را داده اند:
عمرو بن عبد کان اول فارس
جزع المذار و کان فارس یلیل.
؟ (از تاج العروس).
- ، در زبان فارسی تعبیر و صفت ستایش آمیزی است از پهلوان و قهرمان در داستان پردازی و نقالی، و آن از لقب عمرو بن عبدود که در عرب و عجم به شجاعت معروف است گرفته شده است
لغت نامه دهخدا
(بِ)
هرلد والتر. مستشرق انگلیسی (متولد 1899). از 1936 میلادی استاد زبان سانسکریت در دانشگاه کمبریج است. در زبان ختنی تخصص دارد و در مدرسه تتبعات شرقی لندن زبانهای ایرانی تدریس میکند. از آثارش مسائل زردشتی (1943 میلادی) ، متون ختنی (اول) (1945 میلادی) ، متون بودائی ختنی (1941 میلادی) ، و مطالعات هندوسکائی، متن های ختنی دوم (1953 میلادی) و سوم (1956 میلادی) است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
اردک، مرغابی (در گیلان)، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
منسوب است به شهر بیل و گمانم که از قراء ری و یا آنکه محلی در ری باشد. از جمله عبدالله بن الحسن بن ایوب بیلی رازی زاهد متوفی 330 هجری قمری که محدث جلیل القدری بوده است بدین شهر نسبت دارد. (از انساب سمعانی). رجوع به بیل شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
آواز. (منتهی الارب). ناله و انین از خستگی و تعب. (از ذیل اقرب الموارد از تاج). بل ّ. و رجوع به بل شود.
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ)
راه روشن.
لغت نامه دهخدا
(بِ)
دهی از دهستان خان اندبیل، بخش مرکزی شهرستان هروآباد. سکنۀ آن 353 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و عدس است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
سر ویلیام مدک. (1860- 1924 میلادی) عالم انگلیسی فیزیولوژی. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
بیلک، پند و نصیحت نیک، رای نیک، (ناظم الاطباء)، رجوع به بیلک شود
لغت نامه دهخدا
فوجی از قشون، (از دزی ج 1 ص 136)
لغت نامه دهخدا
(لیُنْ)
بیلیون. میلیارد. هزارمیلیون. (یادداشت مؤلف). رجوع به بیلیون شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیدلیل
تصویر بیدلیل
بدون برهان، بدون حجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیل
تصویر بلیل
باد سردی که با باران توام باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بدار
فرهنگ گویش مازندرانی
آلت تناسلی کودکان ذکور، پروانه، اردک
فرهنگ گویش مازندرانی
بگذار، فرار بده، بده، اجازه بده
فرهنگ گویش مازندرانی