- بیقراری
- بی ثباتی ناپایداری، ناشکیبایی بیصبری
معنی بیقراری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی تابی
خسته دلی بی هالی تلواسه بی تابی نا پاک
Restlessness, Skittishness
беспокойство , пугливость
(DE) Unruhe, Schreckhaftigkeit
неспокій , боязкість
(PL) niepokój, płochliwość
相同 , 易惊
(PT) inquietação, nervosismo
(IT) inquietudine, nervosismo
(ES) inquietud, nerviosismo
(FR) agitation, nervosité
(NL) rusteloosheid, schrikachtigheid
ความกระวนกระวาย , ความขี้ตกใจ
(ID) kegelisahan, kegugupan
, نزقٌ
बेचैनी , चंचलता
חוסר מנוחה , חֲרָדָה
同一性 , 神経質
불안 , 겁이 많음
(TR) huzursuzluk, ürkeklik
(SW) wasiwasi, woga
অস্থিরতা , চপলতা
بے چینی , بے قراری
بقراری که. از قراری که بشرحی که
بی ثبات تغییر پذیر ناپایدار، ناشکیبا بیصبر
بی تاب، نا آرام، سراسیمه، پریشان
بی پایانی نامحدودی
عمل بیرقدار علمداری
بیحسابی بی اندازه بودن، بسیار زیاد بودن
بی هال (هال قرار) مرا دیوانه پندارند و بی هال - که دیوانه چو من باشد به هر حال (ویس و رامین) خسته دل
بی آرام، ناآرام، بی تاب، ناپایدار
ناپایدار، بی ثبات، بی صبر، ناشکیبا
Joblessness