معنی بی قرار - فرهنگ فارسی عمید
معنی بی قرار
- بی قرار
- بی آرام، ناآرام، بی تاب، ناپایدار
تصویر بی قرار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بی قرار
بی قرار
- بی قرار
- بی هال (هال قرار) مرا دیوانه پندارند و بی هال - که دیوانه چو من باشد به هر حال (ویس و رامین) خسته دل
فرهنگ لغت هوشیار