جدول جو
جدول جو

معنی بیضان - جستجوی لغت در جدول جو

بیضان
سپیدان
تصویری از بیضان
تصویر بیضان
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیان
تصویر بیان
(دخترانه و پسرانه)
صبحگاه، بامداد، پگاه (نگارش کردی: بهیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیسان
تصویر بیسان
(دخترانه)
جالیز (نگارش کردی: بسان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیلان
تصویر بیلان
ترازنامه، سیاهه ای که بنگاه ها در آخر سال می نویسند و دارایی و بدهی خود را در آن معین می کنند، بیلان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیضا
تصویر بیضا
ابیض ها، سفیدها، سفید رنگ ها، جمع واژۀ ابیض
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیان
تصویر بیان
سخن گفتن، فصاحت، زبان آوری، سخن، شرح، تعبیر، در علوم ادبی علمی که دربارۀ بیان معنای واحد به شیوه های مختلف و بر پایۀ تصویرسازی مانند استفاده از تشبیه، استعاره و کنایه بحث می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیضان
تصویر فیضان
فراوان شدن آب و روان گشتن آن، فروریختن آب از ظرفی یا از جایی از کثرت آن، لبریز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیران
تصویر بیران
ویران، خراب، بایر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیان
تصویر بیان
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
فرهنگ لغت هوشیار
آفتاب سپیده، زن سپید پوست، تازی شده ی: پی زاو شهری در پارس، انبان، دیگ، گندم، سختی، زمین ویران مونث ابیض. سپید روشن، زن سپید پوست. یا ید بیضا. دست سفید، یکی از معجزات موسی ع و آن چنان بود که وی دست خود را از بغل بر میاورد و آن مثل آفتاب میدرخشید، مونث ابیض. سپید روشن، زن سپید پوست. یا ید بیضا. دست سفید، یکی از معجزات موسی ع و آن چنان بود که وی دست خود را از بغل بر میاورد و آن مثل آفتاب میدرخشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیضان
تصویر فیضان
شارش، لبریزی ریخته شدن آب از بسیاری لبریز شدن، ریزش آب، یزش فیض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریضان
تصویر ریضان
جمع روضه، روادها مرغزارها بستان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیران
تصویر بیران
ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیبان
تصویر بیبان
جمع باب، درها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیلان
تصویر بیلان
فرانسوی تراز نامه ترازنامه تراز نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیضاء
تصویر بیضاء
((بَ))
سفید، روشن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فیضان
تصویر فیضان
((فَ یَ))
بسیار شدن آب و سرریز شدن آن، لبریز شدن، ریزش، ریزش آب
فرهنگ فارسی معین
صورت ریز دارایی و بدهی شرکت ها و مؤسسات که معمولاً در آخر سال مالی تهیه شود، ترازنامه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیان
تصویر بیان
((بَ))
پیدا شدن، آشکار شدن، شرح، توضیح، زبان آوری، فصاحت، علمی است که آوردن یک معنی به طرق گوناگون را می آموزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیان
تصویر بیان
گفتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیلان
تصویر بیلان
تراز
فرهنگ واژه فارسی سره
تكبيرٌ , أكبر , أعظم
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیان
تصویر بیان
Enunciation, Expression, Statement, Verbalization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
énonciation, expression, déclaration, verbalisation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
Aussprache, Ausdruck, Aussage, Verbalisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
вимова , вираження , заява , вербалізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
wymowa, wyrażenie, oświadczenie, werbalizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
发音 , 表达 , 声明 , 语言表达
دیکشنری فارسی به چینی
enunciação, expressão, declaração, verbalização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
enunciazione, espressione, dichiarazione, verbalizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
enunciación, expresión, declaración, verbalización
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
uitspraak, expressie, verklaring, verbalisatie
دیکشنری فارسی به هلندی
การออกเสียง , การแสดงออก , คำแถลง , การพูดเป็นคำพูด
دیکشنری فارسی به تایلندی
pelafalan, ekspresi, pernyataan, verbaliasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
произношение , выражение , заявление , вербализация
دیکشنری فارسی به روسی