مربوط به بهشت، کنایه از مورد پسند، برای مثال خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار / کاردیبهشت کرد جهان را بهشت وار (عمعق - ۱۶۲)اهل بهشت مثلاً حوری بهشتی، نیکوکار، نوعی انگور
مربوط به بهشت، کنایه از مورد پسند، برای مِثال خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار / کاردیبهشت کرد جهان را بهشت وار (عمعق - ۱۶۲)اهل بهشت مثلاً حوری بهشتی، نیکوکار، نوعی انگور
مولانا بهشتی. از ولایت حصار است. و جهت تحصیل علوم به هری آمد، و طبعی خوب داشت و خلق و خلقی مرغوب، و بالجمله بهشتی خلقتی بود. این مطلع از او است: هنگام عیدو موسم گلها شگفتن است ساقی بیار باده چه حاجت به گفتن است (مجالس النفایس ص 251) ، شباب بهکل، جوانی تازه و تر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
مولانا بهشتی. از ولایت حصار است. و جهت تحصیل علوم به هری آمد، و طبعی خوب داشت و خلق و خلقی مرغوب، و بالجمله بهشتی خلقتی بود. این مطلع از او است: هنگام عیدو موسم گلها شگفتن است ساقی بیار باده چه حاجت به گفتن است (مجالس النفایس ص 251) ، شباب بهکل، جوانی تازه و تر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مادۀ بعد شود
منسوب به بهشت. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : ای باز بهشتی سپید باز وز سیم بهشتیت زنگله. خسروی. درافکند ای صنم ابر بهشتی چمن را خلعت اردیبهشتی. دقیقی. چون درآمد در آن بهشتی کاخ شد دلش چون در بهشت فراخ. نظامی.
منسوب به بهشت. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : ای باز بهشتی سپید باز وز سیم بهشتیت زنگله. خسروی. درافکند ای صنم ابر بهشتی چمن را خلعت اردیبهشتی. دقیقی. چون درآمد در آن بهشتی کاخ شد دلش چون در بهشت فراخ. نظامی.
دهی از دهستان سوسن بخش ایزه است که در شهرستان اهواز واقع است. و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) ، نوعی از قماش زمین اطلس بود که بر آن گلهای زربفت باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (رشیدی) (از جهانگیری) (برهان) : ز جامه خانه عشق تو اطلسی گردون به نعل و داغ بنک پوش کرده ای ما را. ظهوری (از رشیدی). ، گلها و نشانها را نیز گویند که بر روی مهوشان از خوردن شراب بهم میرسدیا عرق بر پیشانی ایشان نشیند. (برهان) (آنندراج). گلی که بر روی مهوشان از آشامیدن شراب بهم رسد. و خویی که بر پیشانی نشیند. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان سوسن بخش ایزه است که در شهرستان اهواز واقع است. و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6) ، نوعی از قماش زمین اطلس بود که بر آن گلهای زربفت باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (رشیدی) (از جهانگیری) (برهان) : ز جامه خانه عشق تو اطلسی گردون به نعل و داغ بنک پوش کرده ای ما را. ظهوری (از رشیدی). ، گلها و نشانها را نیز گویند که بر روی مهوشان از خوردن شراب بهم میرسدیا عرق بر پیشانی ایشان نشیند. (برهان) (آنندراج). گلی که بر روی مهوشان از آشامیدن شراب بهم رسد. و خویی که بر پیشانی نشیند. (ناظم الاطباء)