- بیسموت
- فرانسوی سر ختاو از توپال ها فلزی است سفید که بسرخی میگراید بسیار شکننده است و در 268 درجه ذوب گردد
معنی بیسموت - جستجوی لغت در جدول جو
- بیسموت
- عنصر فلزی سفید رنگ مایل به خاکستری، متبلور و شکننده که در ۲۶۸ درجه حرارت ذوب می شود و در داروسازی و صنعت به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محل عبادت خدا، خانه یا کاخی که درآن ستون نباشد، محل و کوهی سنگی نزدیک کرمانشاه که فرهاد برای رساندن جوی شیر تا قصر شیرین مأمور به تراشیدن آن شد. (نگارش کردی: بستون)
یونانی کالک بکسمات
بنگرید به بقسمات نوعی نان روغنی که خمیر آنرا چهار گوش بریده بپزند و جهت توشه راه مسافران با خود برند نوعی نان قاق (کعک) که بصورت گرده های کوچک در سمنان و قرای اطراف آن سازند و با چای خورند بقسمات
نوعی نان شیرینی که خشک و کم وزنست
بدون پایه
نا مرد ستمگر
نوعی نان شیرینی ترد، نازک، خشک و سبک وزن
بیدمشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، مشک بید، پله، بهرامج، گربکو، گربه بید، بهرامه
نوعی شیرینی که خشک و کم وزن است
نوعی نان روغنی خشک که به شکل تکه های کوچک چهارگوش یا گرد تهیه می شود
Dishonorable
позорный
unehrenhaft
ганебний
hańbiący
desonroso
disonorevole
deshonroso
déshonorant
oneervol
น่าอาย
tidak terhormat
غير شريفٍ
अवमानजनक
불명예스러운
লজ্জাজনক
بے عزت
Hairless