جدول جو
جدول جو

معنی بیستایی - جستجوی لغت در جدول جو

بیستایی
سکوت در سکوت مطلق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بی قراری، بی آرامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیستاخی
تصویر بیستاخی
گستاخی، برای مثال بسیار شد این سخن فراخی / ز اندازه گذشت بیستاخی (امیرخسرو- مجمع الفرس - بیستاخ)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیستگانی
تصویر بیستگانی
جیره و مواجب، جیره و پولی که در قدیم به سپاهیان می داده اند، برای مثال یکی را ز بن بیستگانی نبخشی / یکی را دوباره دهی بیستگانی (منوچهری - ۱۳۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
مربوط به روستا مثلاً لباس روستایی، از مردم روستا، دهاتی مثلاً مرد روستایی، کنایه از ساده لوح، احمق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینوایی
تصویر بینوایی
تهیدستی، بیچارگی، بی سر و سامانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، دیرینه، تاریخی
فرهنگ فارسی عمید
حالت و کیفیت بیستاخ، گستاخی:
بسیار شد این سخن فراخی
زاندازه گذشت بیستاخی،
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از بایستانی
تصویر بایستانی
باستانی، قدیم، کهنه
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به سیستان از مردم سیستان اهل سیستان سگزی، زبان و لهجه مردم سیستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
ساکن روستا کشاورز دهقان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بیقراری بیطاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوستایی
تصویر اوستایی
منسوب به اوستا. یا زبان اوستایی
فرهنگ لغت هوشیار
قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا عتیقه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیریایی
تصویر بیریایی
عمل و حالت بیریا خلوص صداقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیستگانی
تصویر بیستگانی
پول و مواجبی بوده که بسپاهیان میداده اند عشرینیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیستمین
تصویر بیستمین
آنکه یا آنچه در مرتبه بیستم باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینوایی
تصویر بینوایی
بیچیزی تهیدستی، بیچارگی بی سر و سامانی، ناتوانی درماندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیهمتایی
تصویر بیهمتایی
بیمانندی یکتایی بی نظیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیحیایی
تصویر بیحیایی
بی شرمی بی آزرمی مقابل حیا، گستاخی جسارت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوستانی
تصویر بوستانی
منسوب به بستان بوستانی: گیاه بستانی، باغبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باستانی
تصویر باستانی
قدیمی، کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیستمین
تصویر بیستمین
((تُ))
منسوب به بیستم، آن که یا آن چه در مرتبه بیست باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیستگانی
تصویر بیستگانی
حقوق و مقرری به سپاهیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
کشاورز، دهقان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ایستایی
تصویر ایستایی
استاتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بی حوصلگی، بی قراری، بی صبری
فرهنگ واژه فارسی سره
توقف، رکود، سکون
متضاد: پویایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
Rural, Rustic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
сельский , деревенский
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
ländlich, rustikal
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
сільський
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
wiejski, rustykalny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
乡村的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روستایی
تصویر روستایی
rural, rústico
دیکشنری فارسی به پرتغالی