- بیزاری
- بی میلی، تنفر اشمئزاز
معنی بیزاری - جستجوی لغت در جدول جو
- بیزاری
- نفرت، اکراه، تنفر
- بیزاری
- آزردگی، تنفر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
ناتندرستی ناخوشی مرض
عمل کار کردن بیمزد رایگان کار کردن
حالت و کیفیت بیکار بیشغلی
بیشرمی بی ننگی بی حیایی بی شرمی
دام پزشکی عمل و شغل بیطار ستور پزشکی دام پزشکی
منسوب به بازار مردم بازار اهل بازار سوقه، مبتذل اثری که در آن رعایت اصول نشده و خالی از حس و حساب باشد اثری که فقط بمنظور انتفاع ساخته شده باشد
بطالت
بیزاری، آزردگی، تنفر
بیدار بودن، کنایه از هوشیار بودن
بیزاری
اهل بازار، کاسب، مبتذل، اثری که در آن دقائق و احساسات هنری وجود نداشته باشد
کار بی مزد کردن
رنجوری، ناخوشی، مرض
بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود
بیماری های زهروی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس
بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است
بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
بیماری ارثی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ پدر و مادر یا اجداد به فرد منتقل می شود
بیماری های زهروی: در پزشکی بیماری های مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس
بیماری عفونی: در پزشکی مرضی که به واسطۀ میکروب مخصوص عارض می شود و با تماس مستقیم یا غیر مستقیم قابل انتقال به دیگری است
بیماری مقاربتی: در پزشکی هر یک از بیماری هایی که به وسیلۀ آمیزش جنسی با شخص بیمار به فرد منتقل می شود
از مردم بازار، تاجر،
کنایه از متداول در بازار یا در بین تودۀ مردم مثلاً لهجۀ بازاری،
کنایه از بی کیفیت، کنایه از بدون ارزش هنری، مبتذل مثلاً رمان بازاری،
کنایه از بی ادب، بی ظرافت، کنایه از در معرض دید همه،
مانند افراد بازاری، مقتصدانه مثلاً چقد بازاری فکر می کرد
کنایه از متداول در بازار یا در بین تودۀ مردم مثلاً لهجۀ بازاری،
کنایه از بی کیفیت، کنایه از بدون ارزش هنری، مبتذل مثلاً رمان بازاری،
کنایه از بی ادب، بی ظرافت، کنایه از در معرض دید همه،
مانند افراد بازاری، مقتصدانه مثلاً چقد بازاری فکر می کرد
Ailment, Illness, Morbidity, Sickness
Joblessness, Unemployment
Awakening, Wakefulness
безработица
пробуждение , бодрствование
недуг , болезнь , заболеваемость
Erwachen, Wachsamkeit
Erkrankung, Krankheit, Morbidität
Arbeitslosigkeit
недуга , хвороба , захворюваність
безробіття , безробіття
пробудження , неспання
dolegliwość, choroba, chorobowość
bezrobocie
przebudzenie, czuwanie
疾病 , 发病率