جدول جو
جدول جو

معنی بیدار - جستجوی لغت در جدول جو

بیدار
(پسرانه)
آگاه، مطلع، هوشیار (نگارش کردی: بدار)
تصویری از بیدار
تصویر بیدار
فرهنگ نامهای ایرانی
بیدار
مقابل خفته، کسی که در خواب نباشد، هوشیار
تصویری از بیدار
تصویر بیدار
فرهنگ لغت هوشیار
بیدار
کسی که در خواب نباشد، کنایه از آگاه، هوشیار
بیدار شدن: از خواب برخاستن، کنایه از هوشیار شدن
بیدار کردن: کسی را از خواب برانگیختن، کنایه از هوشیار ساختن، آگاه کردن
بیدار ماندن: نخوابیدن، به خواب نرفتن
تصویری از بیدار
تصویر بیدار
فرهنگ فارسی عمید
بیدار
کسی که در خواب نباشد، مقابل خوابیده، آگاه، هوشیار
تصویری از بیدار
تصویر بیدار
فرهنگ فارسی معین
بیدار
Awake, Wakeful
تصویری از بیدار
تصویر بیدار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بیدار
бодрствующий
دیکشنری فارسی به روسی
بیدار
wach
دیکشنری فارسی به آلمانی
بیدار
бадьорий , бадьорий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بیدار
czujny
دیکشنری فارسی به لهستانی
بیدار
清醒的
دیکشنری فارسی به چینی
بیدار
acordado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بیدار
sveglio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بیدار
despierto
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بیدار
éveillé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بیدار
wakker
دیکشنری فارسی به هلندی
بیدار
ตื่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
بیدار
terjaga
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بیدار
يقظٌ , ساهرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بیدار
जागृत , जाग्रत
دیکشنری فارسی به هندی
بیدار
ער , ער
دیکشنری فارسی به عبری
بیدار
目を覚ました , 覚醒している
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بیدار
깨어 있는
دیکشنری فارسی به کره ای
بیدار
uyanık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بیدار
amekuja, amekesha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بیدار
জাগ্রত
دیکشنری فارسی به بنگالی
بیدار
بیدار
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیداری
تصویر بیداری
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
بیدار بودن، کنایه از هوشیار بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیداری
تصویر بیداری
Awakening, Wakefulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
пробуждение , бодрствование
دیکشنری فارسی به روسی
Erwachen, Wachsamkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
пробудження , неспання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
przebudzenie, czuwanie
دیکشنری فارسی به لهستانی