جدول جو
جدول جو

معنی بیدابید - جستجوی لغت در جدول جو

بیدابید
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد با 109 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بردابرد
تصویر بردابرد
هنگام عبور بزرگان از معابر توسط خادمان با صدای بلند گفته می شد، دورباش کورباش، کنایه از آوازۀ عظمت، کنایه از آشوب، غوغا، هنگامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بینابین
تصویر بینابین
میانه، معتدل، حد وسط
فرهنگ فارسی عمید
(بَ بَ)
کلمه ای که شاطران پیشاپیش شاهان میگفتند، از راه دور شو. (برهان) (آنندراج). آوازی که شاطران پیشاپیش مرکب سلطان کردندی، دور شدن عامه را. (یادداشت مؤلف). کور شو. دور شو. اصطلاح شاطران دوران قاجاریه چون پیشاپیش شاه حرکت می کردند و مردم را بدور می داشتند. طنطنه. (یادداشت مؤلف). دبدبه. (یادداشت مؤلف) : بجز مقرعه و بردابردمرتبه داران هیچ آواز دیگر شنوده نیامد. (تاریخ بیهقی). جوان را دیدم که می آمد سوار، با او غلامان و بردابرد. (یادداشت مؤلف از حاشیۀ احیاءالعلوم خطی).
خاطر من گهر پریشان کرد
تا که برخاست بانگ بردابرد.
سنایی.
روز دار و گیر و بردابرد میدان نبرد
هر غلام شه بمردی هم نبرد زال باد.
سوزنی.
زین مرتبت و جلال و زین بردابرد
ایمن منشین ز دولت گرداگرد.
بدری غزنوی.
وارد حضرت عالی برسید
جان در آمد زدرم بردابرد.
انوری (از شرفنامۀ منیری).
قاصدان بی حجاب بردابرد
درشدند اولا و خدمت کرد.
انوری.
که باشد جان خاقانی که دارد تاب برد تو
که بردابرد حسن تو دو عالم برنمی تابد.
خاقانی.
گیتی و آسمان گیتی گرد
بر در تو زنند بردابرد.
نظامی.
مگر یک روز بردابرد برخاست
همه صحرا غبارو گرد برخاست.
عطار.
جملۀ صحرا غبار و گرد بود
بانگ طبل و کوس و بردابرد بود.
عطار.
ابوالحسن خرقانی گفت همه روز نشسته ام و بردابرد میزنم گفتم این چگونه بود گفت هر اندیشه که بدون خدا در دل آید آنرا از در میرانم. (تذکرهالاولیاء عطار).
نصیب خانه خصم تو باد بردابرد
رسیل موکب جاه تو باد بردابرد.
کمال اصفهانی.
- روز بردابرد کسی بودن، روز اقتدار او بودن. (یادداشت مؤلف) :
در جهان امروز بردابرد تست
دولت و اقبال تیغ آورد تست.
ظهیر فاریابی
لغت نامه دهخدا
(بُ بُ)
غارت و چپاول:
نصیب خانه خصم تو باد بردابرد
رسیل موکب جاه تو باد بردابرد.
کمال اصفهانی
لغت نامه دهخدا
کلمه فعل یعنی شدنی میشود، (ناظم الاطباء)، یعنی هرچه میشود بشود، (آنندراج)، هرچه باید بشود میشود، (ناظم الاطباء)، هرچه باداباد، علی اﷲ، فرخی گوید:
چنان نمود ملک را که ره بدست چپ است
برفت سوی چپ و گفت هرچه باداباد،
حافظ فرماید:
شراب و عیش نهان چیست کار بی بنیاد
زدیم بر صف رندان و هرچه باداباد،
باد و ابر است این جهان افسوس
باده پیش آر هرچه باداباد،
رودکی،
بگیرم پند تو بر یاد از این بار
بکوشم هرچه باداباد از این بار،
نظامی،
هرچه باداباد ما کشتی در آب انداختیم (مثل)، (از فرهنگ نظام)، این ترکیب غالباً با هرچه استعمال میشود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بینابین
تصویر بینابین
میانه رو مرز میانه معتدل میانه رو حد وسط بین بین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ید ابید
تصویر ید ابید
دست به دست سودا دستی تنخواه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باداباد
تصویر باداباد
یعنی هر چه میشود بشود، هر چه باید بشود میشود
فرهنگ لغت هوشیار
کلمه ای که بهنگام حرکت شاه یا امیر در معابر نگهبانان وی که پیشاپیش او میرفتند بلند میگفتند یعنی: دور شوید، آشوب غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باداباد
تصویر باداباد
شدنی می شود، هر چه باید بشود می شود، علی الله (این ترکیب غالباً با «هرچه» استعمال می شود)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بینابین
تصویر بینابین
((بَ یا بِ بِ))
میانه، حد وسط، بین بین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بردابرد
تصویر بردابرد
((بَ بَ))
آشوب، غوغا، دور شو!
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
ميؤوسٌ منها
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
Hopeless
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
sans espoir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
절망적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
مایوس
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
umutsuz
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
bila matumaini
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
নিরাশ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
חסר תקווה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
絶望的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
hopeloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
निराश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
putus asa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
สิ้นหวัง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
sin esperanza
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
sem esperança
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
绝望的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
beznadziejny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
безнадійний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
hoffnungslos
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
безнадежный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی امید
تصویر بی امید
senza speranza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی