- بیخو
- زمینی که علف هرزه نداشته باشد
معنی بیخو - جستجوی لغت در جدول جو
- بیخو ((خُ یا خَ))
- زمینی که از علف و گیاهان هرزه پاک شده باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بیهوش بیحال، بی اختیار بلا اراده، شوریده آشفته، بی جهت
بی آزرم بیشرم پر رو بی چشم و رو، کیسه کیسه پول
بی ادب وتند خو
بدخلق، تندخو، بی ادب، بدخیم
پاک شده از علف هرز، زمینی که گیاه هرزه نداشته باشد
کمین، پنهان شدن در جایی به قصد از پا درآوردن دشمن یا شکار
بزخو کردن: کمین کردن و منتظر فرصت بودن
بزخو کردن: کمین کردن و منتظر فرصت بودن
ریغو، انسان یا حیوانی که اسهال و شکم روش داشته باشد و خود یا دیگری را آلوده سازد، ریخ آلوده، ریخن
ریشه و اصل
حشره ایست که پارچه های پشمین و مانند آنرا تباه سازد. عروس بیوگ
ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
بن، ریشه، اصل
در علم زیست شناسی ریشه
پایین ترین بخش هر چیز مثلاً بیخ دیوار
در علم زیست شناسی ریشه
پایین ترین بخش هر چیز مثلاً بیخ دیوار
حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله
اصل، اساس، ریشه گیاه
حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد، پت، بید، بیب، بیتک
عروس، زنی که تازه ازدواج کرده، ویوگ، بیوک، عروسه، گلین، بیوگ، نوعروس، پیوگ، تازه عروس
بید، حشره ای ریز با بال های باریک که نوزاد آن پارچه های پشمی را می خورد و ضایع می کند، سوس، سوسه، پیتک، پت، بیب
بیهوش بیخویش
بیخود بیهوش
بیهوشی، بی اختیاری، شوریدگی آشفتگی، وجد
مدهوش و از هوش رفتن، بی اختیار شدن
بیداری، خوابیدن نتوانستن، هوشیار
بیدار، آنکه نتواند بخوابد، هوشیار
از حال طبیعی و عادی بیرون شدن حال همیشگی و عادی خود را از دست دادن
ناگهان تاختن بر دشمن به هنگام شب
ناگهان تاختن بر دشمن به هنگام شب
حمله کردن بر دشمن در شب
هنگام شب ناگهان بر دشمن تاختن