جدول جو
جدول جو

معنی بی خو

بی خو
پاک شده از علف هرز، زمینی که گیاه هرزه نداشته باشد
تصویری از بی خو
تصویر بی خو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بی خو

بی خو

بی خو
وجین شده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زمینی که از علف و گیاهان هرزه پاک شده باشد. بدون علف هرزه. (از فهرست ولف). و رجوع به بی خو کردن شود، بدون تمنا و درخواست. (ناظم الاطباء). و رجوع به سؤال شود
لغت نامه دهخدا

بی خود

بی خود
بی هوش، بی حال، بی اختیار، خارج شده از حالت طبیعی، شوریده، بیهوده
بی خود
فرهنگ فارسی عمید

بی خود

بی خود
بی هوش، بی حال، بی اختیار، بلااراده، شوریده، بیهوده، بی فایده
بی خود
فرهنگ فارسی معین