شغل و کار و عمل، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، شغل و کار، (رشیدی) : ندارد مشتری بر برج کیوان جز افزون دگر کار و بیاوار، عنصری، من نقش همی بندم و تو جامه همی باف این است مرا با تو همه کار و بیاوار، ناصرخسرو، زین بیش جز از وفای آزادان کاریش نبود نه بیاواری، ناصرخسرو، خردمند با اهل دنیا برغبت نه صحبت نه کار و بیاوار دارد، ناصرخسرو
شغل و کار و عمل، (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، شغل و کار، (رشیدی) : ندارد مشتری بر برج کیوان جز افزون دگر کار و بیاوار، عنصری، من نقش همی بندم و تو جامه همی باف این است مرا با تو همه کار و بیاوار، ناصرخسرو، زین بیش جز از وفای آزادان کاریش نبود نه بیاواری، ناصرخسرو، خردمند با اهل دنیا برغبت نه صحبت نه کار و بیاوار دارد، ناصرخسرو
بیور. (برهان). عدد ده هزار را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (از جهانگیری). ده هزار. (رشیدی) : از همت تو کی سزد آخر که بنده را هر سال عشر الف ز بیوار میرسد. سراج الدین سگزی
بیور. (برهان). عدد ده هزار را گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (از جهانگیری). ده هزار. (رشیدی) : از همت تو کی سزد آخر که بنده را هر سال عشر الف ز بیوار میرسد. سراج الدین سگزی
عاقبت. انجام. آخر کار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). در آخر. سرانجام: من خوب مکافات شما بازگذارم من حق شمانیز گذارم به بتاوار. منوچهری. اثری مانده از آن داغ بتاوار مرا. سوزنی
عاقبت. انجام. آخر کار. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). در آخر. سرانجام: من خوب مکافات شما بازگذارم من حق شمانیز گذارم به بتاوار. منوچهری. اثری مانده از آن داغ بتاوار مرا. سوزنی