جدول جو
جدول جو

معنی بیات - جستجوی لغت در جدول جو

بیات
ویژگی نان شب مانده
در موسیقی گوشه هایی در چند دستگاه مثلاً بیات اصفهان، بیات ترک
بیات ترک: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
بیات زند: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور، بیات ترک
بیات کرد: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
تصویری از بیات
تصویر بیات
فرهنگ فارسی عمید
بیات
(اَمْ)
نام شعبه ای از موسیقی. (آنندراج) (غیاث).
- بیات اصفهان، یکی از گوشه های همایون. (فرهنگ فارسی معین).
- بیات ترک. رجوع به شور شود
غصه و غم و افسوس، تشویش، توجه و اندیشه. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
بیات
(بَ)
تیره ای از ایل اینانلواز ایلات خمسۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86)
لغت نامه دهخدا
بیات
(بَ)
دهی از بخش موسیان شهرستان دشت میشان است و 280 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
بیات
شب زنده داری
تصویری از بیات
تصویر بیات
فرهنگ لغت هوشیار
بیات
((بَ))
فاقد تازگی (در مورد مواد پختنی)
تصویری از بیات
تصویر بیات
فرهنگ فارسی معین
بیات
شب ماندن در جایی، شبیخون زدن
تصویری از بیات
تصویر بیات
فرهنگ فارسی معین
بیات
گوشه ای از موسیقی ایرانی
تصویری از بیات
تصویر بیات
فرهنگ فارسی معین
بیات
شب مانده، بیتوته، شبیخون
متضاد: تازه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیات
موسیقی منطقه، نام یکی از قطعات سازی مازندران استپیشوند.، پس وند برخی خاندان ها و طوائف در گرگان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیان
تصویر بیان
(دخترانه و پسرانه)
صبحگاه، بامداد، پگاه (نگارش کردی: بهیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بیتا
تصویر بیتا
(پسرانه)
بی همتا، بی مانند، بی نظیر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
بیت ها، دو مصراع از شعر، خانه ها، جمع واژۀ بیت
فرهنگ فارسی عمید
(اُ بَیْ یا)
مصغر ابیات، جمع واژۀ بیت
لغت نامه دهخدا
(غَ بَ)
جمع واژۀ غبیه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ظَ بَ)
جمع واژۀ ظبی و ظبیه
لغت نامه دهخدا
(اَ بی یا)
جمع واژۀ ابیّه
لغت نامه دهخدا
(اَبْ)
جمع واژۀ بیت. خانه ها، دیبائی مخطّط و راه راه لطیف و نازک بافته و بهترین آن ابیاری کافوری بوده است:
از درج برد و مخفی و ابیاری و بمی
سرخط همی ستانم و تکرار میکنم.
نظام قاری.
نرمدست و قطنی و خاراو حبر
برد و ابیاری و مخفی آشکار.
نظام قاری.
بخطهای ابیاری و برد و مخفی
نوشتند القاب و مدح و مناقب.
نظام قاری.
رخت ابیاری و مثالی و تابستانی
ساده در زیر و خط آورده ببالا پندار.
نظام قاری.
اطلس است امرد و ابیاری سبز است بخط
پوستین صاحب ریش است و در آن هم اطوار.
نظام قاری.
کهلی آنروز که ریشت شمرند ابیاری
پیریت صوف سفید است گه استغفار.
نظام قاری.
، نوعی کبوتر، نوعی پرستو
لغت نامه دهخدا
(صَبی یا)
جمع واژۀ صبیه است. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیوت
تصویر بیوت
جمع بیت، خانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع باغی سرکشان نافرمانان، اشخاصی از تبعه اسلام را گویند که ضد پیشوایان معصوم دین قیام نمایند مانند خوارج نهروان که ضد علی ع قیام کردند. جهاد و مبارزه با این طایفه بر مسلمانان واجب است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنات
تصویر بنات
دختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بکات
تصویر بکات
گریه کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینت
تصویر بینت
دلیل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینات
تصویر بینات
جمع بینه، راستگواهان جمع بینه دلیلهای آشکار براهین واضح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیان
تصویر بیان
فصاحت و زبان آوری، سخن و گفتار، شرح و تعبیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
بها گذار میانجی فروشنده سوداگر بایع، بها کننده دلال خرید و فروش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاض
تصویر بیاض
شیر، سفیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلیات
تصویر بلیات
جمع بلیه، رنج ها سختی ها جمع بلیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظبیات
تصویر ظبیات
جمع ظبی ظبیه آهوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
جمع بیت، دو مصراع شعر
فرهنگ لغت هوشیار
عددی برابر با دو ده نوزده بعلاوه یک بایست (دوم شخص مفرد امر حاضر از ایستادن)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیات
تصویر ابیات
جمع بیت، خانه ها، سخنان منظوم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیان
تصویر بیان
گفتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حیات
تصویر حیات
زندگی
فرهنگ واژه فارسی سره