جدول جو
جدول جو

معنی بگمار - جستجوی لغت در جدول جو

بگمار(بُ)
پیروز و مظفر و غالب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بگمار
پیروز، مظفر، غالب
تصویری از بگمار
تصویر بگمار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بگماز
تصویر بگماز
شراب، باده، باده گساری، برای مثال به بگماز بنشست یک روز شاد / ز گردان لشکر همی کرد یاد (فردوسی - ۳/۳۰۷)، پیالۀ شراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
ناخوش، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
فاتح و رئیس و بزرگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ)
بغمار. قالب خشت زنی. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
دایره. (آنندراج). محیط دایره. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ /بَ)
بمعنی شراب باشد. (از برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نبیذ بود. (لغت فرس اسدی). شراب. (رشیدی) (اوبهی). باده. می:
ازین پس همه نوبت ماست رزم
ترا جای تختست و بگماز و بزم.
فردوسی.
دو هفته بر آن گونه بودند شاد
ز بگماز وز بزم کردند یاد.
فردوسی.
خوش بود بر نوای بلبل و گل
دل سپردن به رامش و بگماز.
فرخی.
برافتاد بر طرف دیوار من
ز بگمازها نور مهتابها.
منوچهری.
به همه خلق ببند و بهمه خلق گشای
درهای حدثان و خمهای بگماز.
منوچهری.
نخستین گرفتند بر خوان نشست
پس آنگه به بگماز بردند دست.
اسدی.
ز نزهت و طرب و عز و شادکامی و لهو
ز چنگ و بربط و نای و کمانچه و بگماز.
مسعودسعد.
میل طبع ملکان سوی نشاط است و طرب
اندرین فصل سوی خوردن بگماز چو زنگ.
مسعودسعد.
بیازمای چو شاهان حلاوت و تلخی
حلاوت لب معشوق و تلخی بگماز.
سوزنی.
آن را که بدست خویش بگماز دهی
اقبال گذشته را به او بازدهی.
معزی نیشابوری (از حاشیۀ برهان).
لغت نامه دهخدا
(بَ گُ)
مخفف برگمارده یا برگماریده. وکیل. (ناظم الاطباء). کارران. رجوع به برگماردن و برگماشتن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بگماز
تصویر بگماز
باده گساری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
نا توان، خسته، مریض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
مریض، دردمند، ناتوان، رنجور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بگماز
تصویر بگماز
((بِ))
شراب، باده، پیاله شراب، باده گساری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
مريضٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
Patient, Diseased, Ill, Sick
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
malade, patient
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
malato, paziente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
mgonjwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
krank, Patient
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
хворий , пацієнт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
chory, pacjent
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
生病的 , 病人
دیکشنری فارسی به چینی
بیمار
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
بیمار , مریض
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
অসুস্থ , অসুস্থ , রোগী , অসুস্থ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
enfermo, paciente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
병든 , 아픈 , 환자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
病気の , 患者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
חולה , מַטּוּפָל , חָלוּי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
больной , пациент
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
sakit, pasien
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
ป่วย , ผู้ป่วย , ป่วย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
ziek, patiënt
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
doente, paciente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
बीमार , मरीज
دیکشنری فارسی به هندی