- بکشه
- زخمی که در روی شکم یا گردن پیدا شود
معنی بکشه - جستجوی لغت در جدول جو
- بکشه
- زخم یا ورمی که در شکم یا گردن پیدا شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ظرف چوبین بزرگ سر بسته برای آب
فرانسوی تازی شده سگک سرشت ریخت چونی
قطعه گوشت
میکده و میخانه
جمع بکا، مویه ها
جنگل، جای پر درخت
یکی از پرندگان شکاری که جثه اش کوچک است و درازیش حداکثر تا 30 سانتیمتر میرسد. رنگ چشم این پرنده زرد است و تقریبا در تمام کره زمین بخصوص ایران و هندوستان و آسیای مرکزی فراوان است. پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید بالکه های حنایی است. این پرنده در هوا مرغان دیگر را شکار و گاهی نیز از تخم مرغها استفاده میکند باشق قرقی واشه بش جغنه جغنک جغنق. یا باشه فلک
سپیدک خجک ناخن
نیستان، نیزار، جنگل کوچک، جای پردرخت، در موسیقی نوعی ساز بادی از خانوادۀ نی
مؤنث واژۀ بخش، بهره، حصه، نصیب، قسمت
ظرف چوبی یا فلزی بزرگ استوانه ای شکم دار برای آب، شراب، نفت یا مایع دیگر
قرقی، پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، واشه، سیچغنه، بازکی، بازک، باشق، قوش
باشۀ فلک: کنایه از خورشید، در علم نجوم نسر طایر، در علم نجوم نسر واقع
باشۀ فلک: کنایه از خورشید، در علم نجوم نسر طایر، در علم نجوم نسر واقع
((ش ِ))
فرهنگ فارسی معین
یکی از پرندگان شکاری کوچکتر از باز، با چشمانی زرد رنگ، که رنگ پشتش خاکستری تیره و شکمش سفید با لکه های حنایی است. قرقی، قوش
تکه ای از گوشت
دریدن و پاره کردن، مکه معظمه
مکۀ معظمه، محل خانۀ کعبه، طواف گاه کعبه
خطی که با قلم دیگر بکشند، تنگ چهارپایان، گدا
کاکل کفک