دهی از دهستان حومه بخش سروستان شهرستان شیراز. سکنه آن 354 تن. آب از قنات و چاه. محصول آنجا غلات، تنباکو، صیفی. شغل اهالی آن زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان حومه بخش سروستان شهرستان شیراز. سکنه آن 354 تن. آب از قنات و چاه. محصول آنجا غلات، تنباکو، صیفی. شغل اهالی آن زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
نوعی جامۀ جنگ که از ورقه های آهن و فولاد ساخته می شده، زره، برای مثال به سر برنهاده ز زر مغفری / ز پولاد کرده به بر بکتری (ابوشکور- مجمع الفرس - بکتر)
نوعی جامۀ جنگ که از ورقه های آهن و فولاد ساخته می شده، زره، برای مِثال به سر برنهاده ز زر مغفری / ز پولاد کرده به بر بکتری (ابوشکور- مجمع الفرس - بکتر)
نام غلام حارث بن کعب قزداری بوده که رابعه بنت کعب که زنی عارفه بود، به وی علاقه پیدا کرد و حارث برادر رابعه که حکومت بلخ داشته پس از اطلاع، خواهر خود را کشت و بکتاش نیز حارث را کشت و خود را نیز بر سر قبر رابعه بخنجر هلاک کرد و این حکایت علی الاجمال در الهی نامۀشیخ عطار منظوم است. هدایت صاحب انجمن آرا نیز آن قصه را بسطی داده و منظوم کرده و بکتاش نامه و گلستان ارم نام نهاده است. (از انجمن آرا) (از آنندراج) نام مردی بود از اهل خراسان صاحب کمالات نفسانی و روحانی و در بلاد روم با عثمان بک جد امجد سلاطین سلسلۀ عثمانیه رابطه داشته. طریقۀ فقر بکتاشیه به او منسوب است. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به بکتاشیه شود
نام غلام حارث بن کعب قزداری بوده که رابعه بنت کعب که زنی عارفه بود، به وی علاقه پیدا کرد و حارث برادر رابعه که حکومت بلخ داشته پس از اطلاع، خواهر خود را کشت و بکتاش نیز حارث را کشت و خود را نیز بر سر قبر رابعه بخنجر هلاک کرد و این حکایت علی الاجمال در الهی نامۀشیخ عطار منظوم است. هدایت صاحب انجمن آرا نیز آن قصه را بسطی داده و منظوم کرده و بکتاش نامه و گلستان ارم نام نهاده است. (از انجمن آرا) (از آنندراج) نام مردی بود از اهل خراسان صاحب کمالات نفسانی و روحانی و در بلاد روم با عثمان بک جد امجد سلاطین سلسلۀ عثمانیه رابطه داشته. طریقۀ فقر بکتاشیه به او منسوب است. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به بکتاشیه شود
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. سکنه آن 1267 تن. آب از زرینه رود و چاه. محصول آنجا غلات، چغندر، کشمش، بادام و کرچک. شغل اهالی آن زراعت و جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، خط محور. (آنندراج). - ، آسمان که بکر است و بکنه او کسی نرسیده است. (آنندراج). - ، جوزا. (آنندراج)
دهی از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه. سکنه آن 1267 تن. آب از زرینه رود و چاه. محصول آنجا غلات، چغندر، کشمش، بادام و کرچک. شغل اهالی آن زراعت و جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4) ، خط محور. (آنندراج). - ، آسمان که بکر است و بکنه او کسی نرسیده است. (آنندراج). - ، جوزا. (آنندراج)
فرقه ای از صوفیه منسوب به حاجی بکتاش ولی که احوالش با قصه و افسانه آمیخته است. نامش محمد و از مردم نیشابور خراسان بوده و بسال 738 هجری قمری درگذشته است. دراویش بکتاشی شیعی مذهب و محب علی (ع) در اقامۀ سوگواری ماه محرم کوشا هستند. در قرن پانزدهم میلادی در عثمانی تشکیلات مرتبی داشتند و در قرن شانزدهم میلادی بالیم سلطان مشهور به پیر دوم مبانی اصول و عقاید آنان را مرتب کرد. مشایخ آنان نزد عامه و نیز نزد امرا و سلاطین محترم و بکرامات منسوب بودند. دربلاد عثمانی دارای تکایا و خانقاه بودند و تشکیلات نظامی ینی چری بدانها منسوب بودند و ظاهراً با فرقۀ حروفیه ارتباط داشته اند. (از دایره المعارف فارسی)
فرقه ای از صوفیه منسوب به حاجی بکتاش ولی که احوالش با قصه و افسانه آمیخته است. نامش محمد و از مردم نیشابور خراسان بوده و بسال 738 هجری قمری درگذشته است. دراویش بکتاشی شیعی مذهب و محب علی (ع) در اقامۀ سوگواری ماه محرم کوشا هستند. در قرن پانزدهم میلادی در عثمانی تشکیلات مرتبی داشتند و در قرن شانزدهم میلادی بالیم سلطان مشهور به پیر دوم مبانی اصول و عقاید آنان را مرتب کرد. مشایخ آنان نزد عامه و نیز نزد امرا و سلاطین محترم و بکرامات منسوب بودند. دربلاد عثمانی دارای تکایا و خانقاه بودند و تشکیلات نظامی ینی چری بدانها منسوب بودند و ظاهراً با فرقۀ حروفیه ارتباط داشته اند. (از دایره المعارف فارسی)
بکتوزون. بگتوزون ابوالفوارس و بقولی ابوالحارث ؟ ملقب به سنان الدوله، سپهسالار خراسان و حاجب سالار اواخر عهد پادشاهان سلسلۀ سامانی ودر عهد امیر منصور دوم سامانی سپهسالار خراسان بود وابوالقاسم سیمجور را که با او بمنازعه برخاسته بود شکست داد. (ربیع الاول سال 388 هجری قمری) اما از عهدۀ محمود غزنوی که ظاهراً بدعوت و تحریک امیر منصور دوم بقصد نیشابور آمده بود بر نیامد و از پیش او بگریخت و با فائق خاصه همدست شد و امیر منصور دوم را معزول و کور کردند و بردارش عبدالملک دوم را به امارت نشاندند (سال 389 هجری قمری). در همین سال چون ایلک خان به بخارا آمد بکتوزن را نیز با سایر امرا و رجال و شاهزادگان سامانی بگرفت و بند نهاد و به اوزکند فرستاد و وی هم در حبس درگذشت. (از دایره المعارف فارسی) ، چوب گرد که در میان چرخ و دولاب میباشد. (آنندراج) ، حلقۀ کوچکی از حلیۀ شمشیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). حلقۀ دوال شمشیر. (مهذب الاسماء) ، شتر مادۀ جوانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دختر جوان. ج، بکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چرخ کوچک که جولاهگان کلاوه را بر آن کشیده وبگردش آورده ریسمان بر ماشور پیچند، بهندی چرخی نامند. (غیاث) ، محالۀ شتاب رو و به این معنی بکره نیز آمده است و قال الاصمعی: اذا کانت علی رکیه مستوح فهی بکره و اذا کانت علی رکیه جرور فهی محاله. ج، بکر بکرات، جماعت: جاؤواعلی بکره أبیهم، اذا جاؤوا معاً و لم یتخلف منهم أحد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
بکتوزون. بِگتوزون ابوالفوارس و بقولی ابوالحارث ؟ ملقب به سنان الدوله، سپهسالار خراسان و حاجب سالار اواخر عهد پادشاهان سلسلۀ سامانی ودر عهد امیر منصور دوم سامانی سپهسالار خراسان بود وابوالقاسم سیمجور را که با او بمنازعه برخاسته بود شکست داد. (ربیع الاول سال 388 هجری قمری) اما از عهدۀ محمود غزنوی که ظاهراً بدعوت و تحریک امیر منصور دوم بقصد نیشابور آمده بود بر نیامد و از پیش او بگریخت و با فائق خاصه همدست شد و امیر منصور دوم را معزول و کور کردند و بردارش عبدالملک دوم را به امارت نشاندند (سال 389 هجری قمری). در همین سال چون ایلک خان به بخارا آمد بکتوزن را نیز با سایر امرا و رجال و شاهزادگان سامانی بگرفت و بند نهاد و به اوزکند فرستاد و وی هم در حبس درگذشت. (از دایره المعارف فارسی) ، چوب گرد که در میان چرخ و دولاب میباشد. (آنندراج) ، حلقۀ کوچکی از حلیۀ شمشیر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). حلقۀ دوال شمشیر. (مهذب الاسماء) ، شتر مادۀ جوانه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دختر جوان. ج، بکار. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چرخ کوچک که جولاهگان کلاوه را بر آن کشیده وبگردش آورده ریسمان بر ماشور پیچند، بهندی چرخی نامند. (غیاث) ، محالۀ شتاب رو و به این معنی بَکَره نیز آمده است و قال الاصمعی: اذا کانت علی رکیه مستوح فهی بکره و اذا کانت علی رکیه جرور فهی محاله. ج، بَکَر بَکَرات، جماعت: جاؤواعلی بکره أبیهم، اذا جاؤوا معاً و لم یتخلف منهم أحد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
نام مردی بوده دانا و فهمیده و عاقل. (برهان) (ناظم الاطباء) (از مؤید الفضلاء) (از انجمن آرا) (آنندراج). نام مردی کیس دانا. (سروری) (شرفنامۀ منیری). و رجوع به شعوری ج اول ورق 186 شود.
نام مردی بوده دانا و فهمیده و عاقل. (برهان) (ناظم الاطباء) (از مؤید الفضلاء) (از انجمن آرا) (آنندراج). نام مردی کیس دانا. (سروری) (شرفنامۀ منیری). و رجوع به شعوری ج اول ورق 186 شود.
دهی از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 1100 تن. آب ازچشمه. محصول آنجا غلات، چوب و توتون. شغل اهالی آن زراعت و مکاری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان دینور بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 1100 تن. آب ازچشمه. محصول آنجا غلات، چوب و توتون. شغل اهالی آن زراعت و مکاری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)