جدول جو
جدول جو

معنی بچینک - جستجوی لغت در جدول جو

بچینک(بِ نَ)
دهی از دهستان قاقازان قزوین. سکنۀ آن 150 تن، آب از قنات و رودخانه، محصول آن غلات و انگور است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ نَ)
برینه. قاچ. (یادداشت دهخدا). برین. رجوع به برین و برینه شود، غلام سبک روح در سفر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بزبز. (منتهی الارب). رجوع به بزبز شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
مردمک چشم. (آنندراج از بهار عجم). بینک چشم، مردمک چشم و حدقه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بچین
فرهنگ گویش مازندرانی
اتراق گاه، محل قرار دادن وسایل و لوازم شخصی در مزرعه شخصی
فرهنگ گویش مازندرانی