جدول جو
جدول جو

معنی بپیلاسین - جستجوی لغت در جدول جو

بپیلاسین
پلاس هاتین
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پلاسین
تصویر پلاسین
آنچه از پلاس ساخته شده یا مانند پلاس باشد
فرهنگ فارسی عمید
نام درخت میوه ای است که آن را بل، پل سنبوقه، شبوقه، و به یونانی آقطی، سامبوکوس نیگرا، غلیون وخمان یاس کبود خوانند. (یادداشت مؤلف). رجوع به مترادفات فوق و آقطی، آقطی صغیر، خمان و غلیون شود
لغت نامه دهخدا
(پَ)
منسوب به پلاس. از پلاس:
شبی گیسو فروهشته بدامن
پلاسین معجر و قیرینه گرزن.
منوچهری.
پس به ساروج بیندود همه بام و درش
جامه ای گرم بیفکند پلاسین بسرش.
منوچهری.
چنگ زاهد تن و دامانش پلاسین لیکن
با پلاسش رگ و پی سر بسر آمیخته اند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پلاسین
تصویر پلاسین
منسوب به پلاس از پلاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اپیلاسیون
تصویر اپیلاسیون
((اِ یُ))
عمل کندن یا از بین بردن موهای دست، پا و جز آن ها به وسیله بند، موم و یا وسایل دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیلاسان
تصویر بیلاسان
آقطی، گیاهی از تیره بداغ ها که به طور خودرو در نواحی شمال ایران می روید و گل های آن سفید و معطر و مغز ساقه اش نرم است و برای تهیه مقاطع گیاهی در آزمایشگاه ها به کار می رود، اقطی، اقتی، بیلسان، شبوقه، خمان کبیر، یاس کبود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اپیلاسیون
تصویر اپیلاسیون
موکشی
فرهنگ واژه فارسی سره
پلاس هایتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سید بزرگ، نام مقبره ای در سادات محله ی رامسر
فرهنگ گویش مازندرانی
پوسیده شدن
فرهنگ گویش مازندرانی