معنی بِسَعَادَةٍ - جستجوی لغت در جدول جو
بِسَعَادَةٍ
خوشحال، با خوشحالی
خُوشحال، با خُوشحالی
دیکشنری عربی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بِبَلَادَةٍ
کند ذهنانه، کسل کننده
کُند ذِهنانِه، کِسِل کُنَندِه
دیکشنری عربی به فارسی
بِبَرَادَةٍ
سرد، با سرما، با خونسردی
سَرد، با سَرما، با خونسَردی
دیکشنری عربی به فارسی
بِسَفَاهَةٍ
ساده لوحانه، احمقانه
سادِه لُوحانِه، اَحمَقانِه
دیکشنری عربی به فارسی
بِسَطَاحَةٍ
کم عمق، به وضوح
کَم عُمق، بِه وُضوح
دیکشنری عربی به فارسی