بوی ناک، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به بوی ناک شود، رایحه، (برهان)، بو و رایحه و هر چیزی که دارای رایحه بود، مانند خوشبوی و بدبوی و عنبربوی، (ناظم الاطباء)، طمع، (برهان) (ناظم الاطباء)، امید و آرزو و خواهش، (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، سراغ و امید و آرزو، (آنندراج)، - به بوی، به امید، به آرزوی: چه جورها که کشیدند بلبلان از وی به بوی آنکه دگر نوبهار بازآید، حافظ، - بر بوی، به امید: بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است از موج سرشکم که رساند بکنارم، حافظ، صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت، حافظ، ، محبت، (برهان) (ناظم الاطباء)، خوی و طبیعت، بهره و نصیب، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تلاش، (ناظم الاطباء)، رجوع به بو شود
بوی ناک، (فرهنگ فارسی معین)، رجوع به بوی ناک شود، رایحه، (برهان)، بو و رایحه و هر چیزی که دارای رایحه بود، مانند خوشبوی و بدبوی و عنبربوی، (ناظم الاطباء)، طمع، (برهان) (ناظم الاطباء)، امید و آرزو و خواهش، (برهان) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء)، سراغ و امید و آرزو، (آنندراج)، - به بوی، به امید، به آرزوی: چه جورها که کشیدند بلبلان از وی به بوی آنکه دگر نوبهار بازآید، حافظ، - بر بوی، به امید: بر بوی کنار تو شدم غرق و امید است از موج سرشکم که رساند بکنارم، حافظ، صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت، حافظ، ، محبت، (برهان) (ناظم الاطباء)، خوی و طبیعت، بهره و نصیب، (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، تلاش، (ناظم الاطباء)، رجوع به بو شود
یوم حونطاع، همه بکسر نون آنرا ضبط کرده اند مگر ازهری که گوید: نطاع بر وزن قطام است. آبی است مر بنی تمیم را و آن چاهی است دارای آبی گوارا. در اینجا وقعه ای میان بنی سعد و هوه بن علی اتفاق افتاد. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود
یوم حونطاع، همه بکسر نون آنرا ضبط کرده اند مگر ازهری که گوید: نَطاع َ بر وزن قطام است. آبی است مر بنی تمیم را و آن چاهی است دارای آبی گوارا. در اینجا وقعه ای میان بنی سعد و هوه بن علی اتفاق افتاد. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود
رجوع به ابوسفاح شود، کنایه از لب معشوق. (آنندراج) ، لیکن گاهی در صفت لب معشوق آمده و در اینجا (شعر زیر) کنایه از هوس انگیزی بوسه خواهد بود. (از آنندراج) : از زهر عتاب تو دلم چشمۀ نوش است دادی به شکر غوطه لب بوسه ربا را. شیخ علی حزین (از آنندراج)
رجوع به ابوسفاح شود، کنایه از لب معشوق. (آنندراج) ، لیکن گاهی در صفت لب معشوق آمده و در اینجا (شعر زیر) کنایه از هوس انگیزی بوسه خواهد بود. (از آنندراج) : از زهر عتاب تو دلم چشمۀ نوش است دادی به شکر غوطه لب بوسه ربا را. شیخ علی حزین (از آنندراج)