شرف الدین ابوعبداﷲ محمد بن سعید بن حماد (608- 691 هجری قمری)، معروف به بوصیری، نسبت وی به بوصیر یکی از قراء مصر میباشد، او در شعر و کتابت یگانه زمانۀ خود بود، اوراست قصایدی مشهور من جمله: قصیدۀ مشهور به البرده، قصیدۀ لامیه، قصیده المضریه، و قصیده الهمزه فی مدائح النبویه، و چند قصیدۀ دیگر، (از معجم المطبوعات)، رجوع به اعلام زرکلی شود
شرف الدین ابوعبداﷲ محمد بن سعید بن حماد (608- 691 هجری قمری)، معروف به بوصیری، نسبت وی به بوصیر یکی از قراء مصر میباشد، او در شعر و کتابت یگانه زمانۀ خود بود، اوراست قصایدی مشهور من جمله: قصیدۀ مشهور به البرده، قصیدۀ لامیه، قصیده المضریه، و قصیده الهمزه فی مدائح النبویه، و چند قصیدۀ دیگر، (از معجم المطبوعات)، رجوع به اعلام زرکلی شود
تیره ای از شعبه الیاس از تقسیمات دشمن زیاری ایلات کوه کیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89) ، بی مقصود و بی قصد. (ناظم الاطباء) ، بی اراده و بی میل. (ناظم الاطباء). بی خواهانی، بی طوع و بی رغبت. (آنندراج) یکی از طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال امیر، سکنا دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74) ، بی جربزه. که بچالاکی انجام کاری نتواند. که مهمی کفایت نتواند کرد. بی عرضه و بی کفایت. که کاری از او برنیاید. کم توان درکارها. ظنون. مرد کم حیلت و چاره. (یادداشت مؤلف) ، بدون قوت و قدرت. (ناظم الاطباء). بی قوت. بی زور. ضعیف. از کاررفته. (آنندراج) : گر آن بادپایان برفتندتیز تو بیدست و پا از نشستن بخیز. سعدی. گرت نهی منکر برآید ز دست نباید چو بی دست و پایان نشست. سعدی. مهیا کن روزی مار و مور اگر چند بیدست و پایند و زور. سعدی. ، کنایه از سراسیمه باشد. (بهار عجم) (هفت قلزم) (آنندراج). سراسیمه و آشفته و سرگردان. (ناظم الاطباء)
تیره ای از شعبه الیاس از تقسیمات دشمن زیاری ایلات کوه کیلویۀ فارس. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89) ، بی مقصود و بی قصد. (ناظم الاطباء) ، بی اراده و بی میل. (ناظم الاطباء). بی خواهانی، بی طوع و بی رغبت. (آنندراج) یکی از طوایف هفت لنگ بختیاری که در مال امیر، سکنا دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 74) ، بی جربزه. که بچالاکی انجام کاری نتواند. که مهمی کفایت نتواند کرد. بی عرضه و بی کفایت. که کاری از او برنیاید. کم توان درکارها. ظنون. مرد کم حیلت و چاره. (یادداشت مؤلف) ، بدون قوت و قدرت. (ناظم الاطباء). بی قوت. بی زور. ضعیف. از کاررفته. (آنندراج) : گر آن بادپایان برفتندتیز تو بیدست و پا از نشستن بخیز. سعدی. گرت نهی منکر برآید ز دست نباید چو بی دست و پایان نشست. سعدی. مهیا کن روزی مار و مور اگر چند بیدست و پایند و زور. سعدی. ، کنایه از سراسیمه باشد. (بهار عجم) (هفت قلزم) (آنندراج). سراسیمه و آشفته و سرگردان. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان شبانکاره است که در بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، ناطلبیده. (غیاث) (آنندراج). بدون اراده. (ناظم الاطباء). - بی خواست خدا، بدون مشیت خدا. ، بی تلاش. (غیاث) (آنندراج)
دهی از دهستان شبانکاره است که در بخش برازجان شهرستان بوشهر واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، ناطلبیده. (غیاث) (آنندراج). بدون اراده. (ناظم الاطباء). - بی خواست خدا، بدون مشیت خدا. ، بی تلاش. (غیاث) (آنندراج)
لغتی است غیرمعلوم و آن گیاهی باشد دوایی، که بعربی آنرا آذان الدب یعنی گوش خرس نامند، بسبب شباهتی که بدان دارد، و بعضی گویند: نوعی از ماهی زهره است و آن پوست درختی باشد بغایت سیاه و آنرا بعربی شیکران الحوت گویند و بعضی دگر گفته اند: باقلای شامی است واﷲ اعلم، (برهان)، نباتی است، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، قسمی از شوکران، (ناظم الاطباء)، جورتاق، بربشکه، سیکران الحوت، اقنقن، فلومس، (یادداشت بخط مولف)، رجوع به بوسیر شود
لغتی است غیرمعلوم و آن گیاهی باشد دوایی، که بعربی آنرا آذان الدب یعنی گوش خرس نامند، بسبب شباهتی که بدان دارد، و بعضی گویند: نوعی از ماهی زهره است و آن پوست درختی باشد بغایت سیاه و آنرا بعربی شیکران الحوت گویند و بعضی دگر گفته اند: باقلای شامی است واﷲ اعلم، (برهان)، نباتی است، (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)، قسمی از شوکران، (ناظم الاطباء)، جورتاق، بربشکه، سیکران الحوت، اقنقن، فلومس، (یادداشت بخط مولف)، رجوع به بوسیر شود
ابن علی بن ثابت بن مسعود انصاری خزرجی، مکنی به ابوالقاسم و معروف به بوصیری، کاتب و ادیب و محدث مصری به سال 506 ه. ق. در مصر به دنیا آمد. از ابوصادق مدینی و محمد بن برکات سعیدی حدیث شنید و خود در قاهره و اسکندریه حدیث گفت. ابن قاضی شهبه گوید که وی تندخو و بداخلاق و به کری گوش مبتلا بود. از اوست: کتاب ’مختصر فی علم الناسخ و المنسوخ’. در سال 598 درگذشت. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 63) (از حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 172)
ابن علی بن ثابت بن مسعود انصاری خزرجی، مکنی به ابوالقاسم و معروف به بوصیری، کاتب و ادیب و محدث مصری به سال 506 هَ. ق. در مصر به دنیا آمد. از ابوصادق مدینی و محمد بن برکات سعیدی حدیث شنید و خود در قاهره و اسکندریه حدیث گفت. ابن قاضی شهبه گوید که وی تندخو و بداخلاق و به کری گوش مبتلا بود. از اوست: کتاب ’مختصر فی علم الناسخ و المنسوخ’. در سال 598 درگذشت. (از اعلام زرکلی چ 2 ج 9 ص 63) (از حسن المحاضره فی اخبار مصر و القاهره ص 172)
ریشینه منسوب به بواسیر مربوط به بواسیر مبتلا به بواسیر. یا هیجان بواسیری. تحریکات ناشی از شدت مرض بواسیر در راست روده که تولید درد و خارش در موضع میکند
ریشینه منسوب به بواسیر مربوط به بواسیر مبتلا به بواسیر. یا هیجان بواسیری. تحریکات ناشی از شدت مرض بواسیر در راست روده که تولید درد و خارش در موضع میکند