- بودائی
- پیرو آیین بودا
معنی بودائی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیرو آیین بودا. یا دین بودایی. دین منسوب به بودا
سوداگر، تاجر
مربوط به بودا، پیرو بودا
تکوین
آغاز ین دخشین فراهستی . مقدماتی اولی آغازی. یا مدرسه ابتدائی. مدرسه ای که در آن نخستین دوره تحصیل را فراگیرند پایین تر از دوره متوسطه. یا محکمه ابتدائی. محکمه بدایت محکمه دون استیناف دادگاه شهرستان
منسوب به بغداد -1 مربوط به بغداد ساخته بغداد، از مردم بغداد اهل بغداد، جمع بغادده (بغاده)
عمل بیدار بودن یقظه مقابل خواب، هوشیاری آگاهی
بصیرت
بیعقلی، بیهوشی
تجاری
شامه، یکی از حواس پنجگانه
وزارت خانه ای که بکارهای مربوط به بهداشت رسیدگی میکند
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
منسوب به بادام. بصورت بادام: چشمان بادامی چشمان بشکل بادام، لوزینه لوزینج، لوزی (یعنی چهار ضلعی لوزی)، قسمی از حلویات نان بادامی، قالی هایی که در زمان قاجاریه در (سربند) بافته میشد نقشه آنهاشامل بوته های ترمه یی است. این بوته ها متن قالی را گرفته و از جهت شباهت به (گلابی) و (بادامی) معروف است. حاشیه آن نقشه ای از خطوط راه راه دارد
وضوح، ظهور، هویدائی
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سودا سوداوی
خشکسر (مالیخولیایی) باد ارچه به وزن خشکسر بود از من به عیار چرب تر بود (خاقانی) منسوب به سوداء. کسی که در مزاج وی سودا غالب باشد، مالیخولیایی وسواسی، دیوانه مجنون. یامزاج سوداوی. مزاجی که در آن سودا غالب باشد
به شکل بادام مثلاً چشمان بادامی، ویژگی آنچه از بادام ساخته شود یا مغز بادام در آن به کار رفته باشد مثلاً نان بادامی، گز بادامی
بیدار بودن، کنایه از هوشیار بودن
کسی که سودا بر مزاجش غالب باشد، مالیخولیایی
از حواس پنج گانه که بوها را درک می کند، شامه
غذایی که از اسفناج یا بادمجان، ماست و سیر تهیه می شود
پاک کردن غلات از سنگریزه و خار و خاشاک به وسیلۀ غربال
جای نگهداری گاو گاودانی
هووداشتن وسنی داری
وزارت یا اداره ای که عهده دار رسیدگی به امور بهداشت و سلامتی مردم است
یکی از حواس پنجگانه انسان، شامه
نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند
الک کردن غلات و حبوبات
سازمان یا اداره ای که به کارهای مربوط به بهداشت مردم رسیدگی می کند
Awakening, Wakefulness
пробуждение , бодрствование
Erwachen, Wachsamkeit
пробудження , неспання