- بوته
- گیاهی که پر شاخ و برگ باشد و تنه ضخیم نداشته و بلند هم نشود
معنی بوته - جستجوی لغت در جدول جو
- بوته
- گیاه پرشاخ و برگ که تنۀ ضخیم نداشته باشد و زیاد بلند نشود، نوعی نقش و نگار که روی پارچه، جامه یا چیزهای دیگر نقش کنند، زلف، گیسو، نغوله
ظرف کوچکی که در آن طلا و نقره ذوب می کنند، بوتۀ زرگری
- بوته ((تَ یا تِ))
- ظرفی که طلا و نقره را در آن ذوب کنند، بوته زرگری
- بوته ((تِ))
- گیاهی پر شاخ و برگ که زیاد بلند نشود، بچه آدمی و دیگر حیوانات، نقش و نگار روی پارچه، کنایه از زلف و گیسو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دلاوری، برجایی
نفحه
نسبت، خویشاوندی، جعبه، تعطیل
ناگاه ناگهان بناگاه ناگاهیان
جلوگیری شده، مسدود، منجمد
اسپانیولی چچم شلمک ازگیاهان چچم
بافته منسوج
چاق، فربه
نابیدن بی پیرایگی
هدهد
دخترک: جدا بریده خرسنگماهی
کلمه تمنی کاشکی کاش، کلمه استثنا مگر، امید
رگبار
محل فروش نوشابه و مواد خوراکی در رستورانها و اماکن عمومی
پارسی تازی شده بوته
تماس لبهای کسی بر لب گونه دست و پای دیگری یا چیزی مقدس از روی محبت و احترام بوس قبله ماچ
ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
وجود داشته موجود، واقع شده حادث گشته
به روش به گونه ی
لاتینی پولاس پرک هندی از گیاهان
ترکی بچه
پارسی تازی شده بوته بوته زرگری بوته زرگری
امیدواری، آرزومندی
پارس تازی گشته توته زگیل گوشت زاید پلک چشم جوش پلک تراخم
غوطه، فرو رفتن در آب
مخفّف واژۀ بود که، بوک
کوتاه، کم ارتفاع، مقابل بلند
شرابی که از برنج، ارزن یا جو تهیه می شود، برای مثال ز دونان چون طمع داری کرم های جوانمردان / خرد داند که در عشرت شرابی ناید از بوزه (ابن یمین - مجمع الفرس - بوزه)
آرزو، امید، چشمداشت، آرمان، خواهش، درخواست برای مثال که را بویۀ وصلت ملک خیزد / یکی جنبشی بایدش آسمانی (دقیقی - ۱۰۷)