- بوبین
- فرانسوی پیچک استوانه کوچک و قرقره و ماسوره فلزی یا چوبین یا پلاستیکی که بدور آن نخ و کاغذ و ابریشم و پشم و غیره بپیچند قرقره ای که بدور آن سیم فلزی روپوش داری بچیچند و جریان الکتریسیته از آن عبور کند و یا بوسیله آن بتوان تغییری در جریان برق ایجاد کرد پیچک
معنی بوبین - جستجوی لغت در جدول جو
- بوبین
- قرقره ای که به دور آن سیم روپوش دار پیچیده شده است و برای تغییر مقدار جریان برق در موتورها و دستگاه های برقی به کار می رود
- بوبین
- قرقره، ماسوره، در علم الکتریک وسیله ای در بعضی دستگاه های برقی شبیه قرقره که روی آن سیم پیچی شده و فشار جریان برق را بالا می برد
![تصویری از بوبین](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/2/8/amd-0002822.jpg)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نیزه کوچکی که بر سر آن دو شاخه بود و در جنگهای قدیم آن را بروی دشمن پرتاب می کردند
![تصویری از دوبین](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/7/0/amd-0017086.jpg)
کسی که یک چیز را دو تا ببیند، لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، کج بین، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول
آلتی است مانند کفه ترازو که از برگ خرما یا ازنی سازند و استادان روغنگر و عصار مغز های کوفته را در آن کنند و در تنگ تیر (تیر شکنجه عصاری) نهند تا روغن آن بر آید معدل: باز گشای ای نگار، چشم بعبرت تات نکوبد فلک بکوبه کوبین، کدین گازران: وانگهی فرزند گازر گازری ساز دز تو شوید کوبد ترا در زیر کوبین زرنگ
ظرفی مانند کفۀ ترازو که با برگ خرما یا نی بافته می شود و در کارگاه روغن گیری دانه های کوفته شده را در آن می ریزند و زیر فشار می گذارند تا روغن آن بیرون آید، چوب گازران
![تصویری از زوبین](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/0/1/0/amd-0001095.jpg)
نیزۀ کوچک، نیزۀ کوتاه که در قدیم هنگام جنگ به طرف دشمن پرتاب می کردند، برای مثال بینداخت زوبین به کردار تیر / برآمد به بازوی سالار پیر (فردوسی - ۴/۱۳۰)
циничный , пессимист , пессимистичный , злопамятный
zynisch, Pessimist, pessimistisch, nachtragend
цинічний , песиміст , песимістичний , злопам'ятний
cyniczny, pesymista, pesymistyczny, zawzięty
愤世嫉俗的 , 悲观主义者 , 悲观的 , 怀恨的
cínico, pessimista, rancoroso
cinico, pessimista, rancoroso
cínico, pesimista, rencoroso
cynique, pessimiste, rancunier
cynisch, pessimist, pessimistisch, rancuneus
เยาะเย้ย , คนมองโลกในแง่ร้าย , มองโลกในแง่ร้าย , ครุ่นคิด
sinis, pesimis, pendendam
فائزٌ , لمعانٌ , حسب التّقارير