جدول جو
جدول جو

معنی بهرمانی - جستجوی لغت در جدول جو

بهرمانی
به رنگ بهرمان، سرخ، برای مثال چو پیروزه گشته ست غم کش دل من / ز هجران آن دو لب بهرمانی (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۱۱)
تصویری از بهرمانی
تصویر بهرمانی
فرهنگ فارسی عمید
بهرمانی(بَ رَ)
یاقوت بهرمانی، شبیه به رنگ بهرمان. از انواع یاقوت سرخ است. (الجماهر صص 34-35) :
بیک مدحت او هم دهانش بیا کند
به یاقوت وبیجادۀ بهرمانی.
منوچهری.
شنیدم که ریگ سیه را بگیتی
نکرده ست کس حمری بهرمانی.
منوچهری.
چو پیروزه گشته ست غمکش دل من
ز هجران آن دو لب بهرمانی.
بهرامی.
سرشک حسودت پراکنده بر رخ
چو برخاک بیجادۀ بهرمانی.
امامی هروی.
افضل یواقیت یاقوت احمر است و احمر را انواع بسیار است بهتر از همه بهرمانی است. (خواجه نصیرالدین طوسی) ، کندر هندی را نیز گویند. (برهان). و رجوع به بهروج و بهروز شود
لغت نامه دهخدا
بهرمانی
پارسی تازی شده بهرمان یا کند سرخ (یا کند یاقوت) نوعی یاقوت سرخ
تصویری از بهرمانی
تصویر بهرمانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهرمان
تصویر بهرمان
یاقوت سرخ، برای مثال نور مه از خار کند سرخ گل / قرص خور از سنگ کند بهرمان (خاقانی - ۳۴۴)، پارچۀ ابریشمی رنگین
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
کنایه از دو چیز یا دو شخص غیرمعین که آنرا پاستار و پیستار گویند. (آنندراج) :
به تخلص نتوان همسری من کردن
چه اگر نام فلانی شده یا بهمانی.
سنجر کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بَ رَ)
بهرامن است که یاقوت سرخ باشد. (برهان) (از آنندراج). یاقوت سرخ گرانمایه. (فرهنگ اسدی) (اوبهی). یاقوت سرخ. (جهانگیری) (غیاث) (صحاح الفرس). یاقوت. (فهرست مخزن الادویه). سنگ نفیسی است که قرمزرنگ میباشد. (قاموس کتاب مقدس) :
در وصف تو شکل بهرمان سازم
وز تو نقش بهرمان بندم.
مسعودسعد.
و آن کمر کز تاب لعل و آب یاقوتش شدی
آب گردون آتش و نیلوفر او بهرمان.
امامی هروی.
نور مه از خاک کند سرخ گل
قرص خور از سنگ کند بهرمان.
خاقانی.
گفتی زبرجد گونۀ عقیق گرفته بود و یا پولاد برنگ مرجان و بهرمان گشت. (تاج المآثر).
آن آب نیلگون که ز عکسش گمان بری
مالیده قرطه ای است ز پیروزه بهرمان.
(از تاج المآثر).
از... و یاقوتها بهرمان و عقایل در و مرجان. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 ص 237).
تا بود خورشید و مه برگر زمان
تا بود در کان عقیق و بهرمان
پیش تیغ خسرو گیتی بود
کوه خارا بر مثال بهرمان.
شمس فخری.
هست یاقوت بهرمان پرهیخت
ادب آمد که دیو از او بگریخت.
(صاحب فرهنگ یادداشت بخط مؤلف).
، آنکه سود و فایده می برد. (ناظم الاطباء). کسی که سود می برد. (فرهنگ فارسی معین) ، بهره دار و شریک. (ناظم الاطباء). شریک. سهیم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بَ رِ)
دهی از دهستان نوق است که در شهرستان رفسنجان واقع است. دارای 300 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8) ، شرکت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
مهرگانی، که نام لحن بیست و پنجم باشد از سی لحن باربد. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
کار و عمل قهرمان. فرمانروایی، کارفرمایی، پهلوانی. دلیری. (فرهنگ فارسی معین) :
آن تیغزنان بقهرمانی
بر شاه کنند پاسبانی.
نظامی.
، نگهبانی. محافظت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
برمه، نام جمهوری واقع در جنوب شرقی آسیا در شبه جزیره هندوچین، پایتختش رانگون است، و رجوع به برمه شود
لغت نامه دهخدا
درتازی نیامده کهرمانی پهلوانی، کارفرمایی، نگهبانی فرمانروایی، کارفرمایی: اگر اشتر و اسب و استر نباشد کجا قهرمانی بود قهرمان را ک، پهلوانی دلیری، نگهبانی محافظت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرمان
تصویر بهرمان
((بَ رَ))
نوعی یاقوت سرخ، پارچه ابریشمین رنگین، بهرمن
فرهنگ فارسی معین
پهلوانی، یلی، 2، دلیری، شجاعت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
بطولةٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
Championship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
championnat
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
campeonato
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
campeonato
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
чемпионат
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
Meisterschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
mistrzostwa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
چیمپئن شپ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
การแข่งขันชิงแชมป์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
চ্যাম্পিয়নশিপ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
mashindano
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
şampiyonluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
チャンピオンシップ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
锦标赛
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
чемпіонат
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
챔피언십
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
kejuaraan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
चैम्पियनशिप
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
kampioenschap
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
campionato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
אליפות
دیکشنری فارسی به عبری