- بهرمانی
- پارسی تازی شده بهرمان یا کند سرخ (یا کند یاقوت) نوعی یاقوت سرخ
معنی بهرمانی - جستجوی لغت در جدول جو
- بهرمانی
- به رنگ بهرمان، سرخ،
برای مثال چو پیروزه گشته ست غم کش دل من / ز هجران آن دو لب بهرمانی (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۱۱)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درتازی نیامده کهرمانی پهلوانی، کارفرمایی، نگهبانی فرمانروایی، کارفرمایی: اگر اشتر و اسب و استر نباشد کجا قهرمانی بود قهرمان را ک، پهلوانی دلیری، نگهبانی محافظت
Championship
campeonato
чемпионат
Meisterschaft
mistrzostwa
чемпіонат
campeonato
championnat
campionato
kampioenschap
चैम्पियनशिप
kejuaraan
بطولةٌ
אליפות
チャンピオンシップ
şampiyonluk
mashindano
การแข่งขันชิงแชมป์
চ্যাম্পিয়নশিপ
چیمپئن شپ
یاقوت سرخ، برای مثال نور مه از خار کند سرخ گل / قرص خور از سنگ کند بهرمان (خاقانی - ۳۴۴) ، پارچۀ ابریشمی رنگین
ترجیح
سوءظن
عطوفت، لطف
نام مذهب قدیمی در هندوستان
منسوب به برهما پیرو فرقه برهمایی
بی شکی بدون ظن بودن سوء ظن نداشتن
بی علاجی، بیچارگی