جدول جو
جدول جو

معنی بهرمانی - جستجوی لغت در جدول جو

بهرمانی
پارسی تازی شده بهرمان یا کند سرخ (یا کند یاقوت) نوعی یاقوت سرخ
تصویری از بهرمانی
تصویر بهرمانی
فرهنگ لغت هوشیار
بهرمانی
به رنگ بهرمان، سرخ، برای مثال چو پیروزه گشته ست غم کش دل من / ز هجران آن دو لب بهرمانی (بهرامی - شاعران بی دیوان - ۴۱۱)
تصویری از بهرمانی
تصویر بهرمانی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

درتازی نیامده کهرمانی پهلوانی، کارفرمایی، نگهبانی فرمانروایی، کارفرمایی: اگر اشتر و اسب و استر نباشد کجا قهرمانی بود قهرمان را ک، پهلوانی دلیری، نگهبانی محافظت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهرمانی
تصویر قهرمانی
Championship
دیکشنری فارسی به انگلیسی
चैम्पियनशिप
دیکشنری فارسی به هندی
チャンピオンシップ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
การแข่งขันชิงแชมป์
دیکشنری فارسی به تایلندی
চ্যাম্পিয়নশিপ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بهرمان
تصویر بهرمان
یاقوت سرخ، برای مثال نور مه از خار کند سرخ گل / قرص خور از سنگ کند بهرمان (خاقانی - ۳۴۴)، پارچۀ ابریشمی رنگین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرمان
تصویر بهرمان
((بَ رَ))
نوعی یاقوت سرخ، پارچه ابریشمین رنگین، بهرمن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهشماری
تصویر بهشماری
ترجیح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدگمانی
تصویر بدگمانی
سوءظن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مهربانی
تصویر مهربانی
عطوفت، لطف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برهمائی
تصویر برهمائی
نام مذهب قدیمی در هندوستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برهمایی
تصویر برهمایی
منسوب به برهما پیرو فرقه برهمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیگمانی
تصویر بیگمانی
بی شکی بدون ظن بودن سوء ظن نداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیدرمانی
تصویر بیدرمانی
بی علاجی، بیچارگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهرگانی
تصویر شهرگانی
تمدن
فرهنگ واژه فارسی سره