جدول جو
جدول جو

معنی بهرامشاه - جستجوی لغت در جدول جو

بهرامشاه
(بَ)
ابن مسعود سوم ملقب به یمین الدولۀ غزنوی (جلوس 512، فوت 547 ه. ق). (فرهنگ فارسی معین). یا بهرامشاه غزنوی ملقب به یمین الدوله بهرامشاه بن مسعود. پادشاه سلسلۀ غزنویان آل ناصر پسر مسعود سوم غزنوی به کمک سلطان سنجر برادر خود ارسلانشاه غزنوی را نزدیک غزنه مغلوب کرد (510 هجری قمری) و بر تخت نشست. در 512 هجری قمری دو بار به هند لشکر کشید و محمد حلیم را بگرفت و در بند کرد در حدود 543 هجری قمری کشمکش سختی بین بهرامشاه و غوریان در گرفت. بهرامشاه قطب الدین محمد غوری را بقتل رسانید و سیف الدین سوری به خونخواهی برادرش قطب الدین غزنه را گرفت اما بهرامشاه غزنه را بازگرفت و سیف الدین را به خفت بکشت. در 546 هجری قمری علأالدین جهانسوز به انتقام برادرش سیف الدین غزنه را گرفت و آنرا بسوخت و خراب کرد. بهرامشاه بهند رفت و بعداز انصراف و مراجعت لشکر غور به غزنه بازآمد. بهرامشاه پادشاهی صاحب حشمت و حامی ادب و ادبا بود و با فضلا از جمله سیدحسن غزنوی، سنایی، مسعودسعد، ابوالمعالی نصرالله منشی مصاحبت داشت. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهرامه
تصویر بهرامه
(دخترانه)
ابریشم، بیدمشک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرامه
تصویر بهرامه
ابریشم، تاری بسیار نازک و محکم که از باز کردن پیلۀ کرم ابریشم تهیه می شود و در صنایع نساجی و تهیۀ تار بعضی از سازهای موسیقی به کار می رود، بریشم، دمسق، سیلک، پناغ، دمسه، قزّ، کناغ، حریر، کج
جامۀ سبز
بیدمشک، درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگی های تیز در زیر آن، از شکوفه های معطر آن که همین بیدمشک نام دارد عرقی بنام شربت عرق بیدمشک تهیه میشود که ملیّن و مقوی قلب و معده است، بهرامج، گربه بید، گربکو، بیدموش، مشک بید، پله
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
منسوب به بهرام:
کجا آن بزرگان ساسانیان
ز بهرامیان و ز اشکانیان.
فردوسی.
شاه مشرق آفتاب گوهر بهرامیان
صبح عدل از مشرق آن خاندان انگیخته.
خاقانی.
پیشت صف بهرامیان بسته غلامی را میان
در خانه اسلامیان عدل تو معمار آمده.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(بَ)
بیرام بیگ. از امیران و ندیمان معروف سلطان اویس جلایر. وی مورد محبت و التفات مخصوص سلطان اویس بود و سلطان نسبت به او محبتی نزدیک بسرحد عشق داشت. چنانکه وقتی در مجلس عشرت از سلطان سرکشید و از تبریز به بغداد رفت سلطان طاقت هجرانش نیاورد چند کس از امیران بفرستاد تا او را باز به تبریز آوردند. بیرام بیگ از افراط در شرابخوارگی در 769 هجری قمری وفات یافت و سلطان در مرگ او سخت اندوهگین شد. سلمان ساوجی مثنوی فراقنامه را در بیان عشق سلطان و بیرام بیگ نظم کرده است. (از دایره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(بَ می یَ)
دهی از دهستان نقاب است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9) ، آنکه در حاصل زرع یاثمر باغی سهم و حصه دارد. (یادداشت بخط مؤلف) ، تحت اللفظ بمعنی سهم برنده. (حاشیۀ برهان چ معین). بهره برنده. سودبرنده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام پادشاهی مغولی در دهلی (607- 608 هجری قمری)
لغت نامه دهخدا
(بَ مَ / مِ)
جامۀ سبز. (برهان). جامۀ سبز و بهرامج معرب بهرامه است. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(بَ شا هَِ سَ)
بهرامشاه بن طغرلشاه. نهمین پادشاه (562-575 ه. ق.) از سلسلۀ سلاجقۀ کرمان. پسر طغرلشاه بعد از پدر در جیرفت کرمان به سلطنت نشست و منازع و معارض برادر خویش ارسلانشاه دوم گردید. اما بواسطۀ افراط در شراب بدخوی و بهانه جوی بود و مردم از او وحشت و نفرت داشتند. وی برادر کوچکتر خود ترکانشاه را بسبب آنکه با ارسلانشاه دوم موافقت داشت کشت. خود او در جوانی به بیماری استسقا وفات یافت. (دایرهالمعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(جُدْ دی)
نصرت بن بهرامشاه امیرسیستان... و نشستن خداوندزاده تاج الدین نصر (ت) بن بهرامشاه به امارت سیستان روز یکشنبه هفتم ماه ربیع الاخر هم در این سال، (618 هجری قمری) خلاف کردن شاه شمس الدین زنگی و شجاع الدین... برونجی و بیرون آوردن خداوندزاده رکن الدین بومنصور بهرامشاه از ارگ حبس، و طبل بنام وی زدن و عزیمت کردن خداوند زاده نصرت بجانب بست در روز چهارشنبۀ بیست و چهارم جمادی الاولی هم درین سال و نشاندن امیر شهاب الدین محمود ابن حرب را و در حبس کردن خداوندزاده رکن الدین هم درین روز و باز آمدن خداوندزاده نصرت از جانب بست و مصاف کردن شهاب الدین محمود با وی و بیرون آمدن رکن الدین از قلعۀ ارگ و بر ملک نشستن وی در اول رجب هم درین سال و مدد طلبیدن خداوندزاده رکن الدین از لشکر مغول که از جانب بست می آمدند و رفتن خداوند زاده نصرت از پیش ایشان بجانب خراسان در ماه صفر بسال ششصد و نوزده و کشته شدن رکن الدین بومنصور بهرامشاه بر دست غلام ترک خود پانزدهم ربیع الاول هم درین سال و نشستن خداوند زاده امیر بوالمظفر حرب هم درین روز و باز آمدن خداوند زاده نصرت از جانب خراسان و بر ملک نشستن پانزدهم جمادی الاولی هم درین سال آمدن لشکر کافر بار اول به سیستان در عهد دولت خداوندزاده نصرت غرۀ ذی القعده هم درین سال و گرفتن شهر سیستان و خراب کردن (وکشتن خداوند زاده نصرت) روز آدینه بود، دهم ذی الحجه بسال ششصد و نوزده. (تاریخ سیستان چ بهار ص 394)
لغت نامه دهخدا