جدول جو
جدول جو

معنی بهرا - جستجوی لغت در جدول جو

بهرا
(بَ)
از جهت چیزی. ازبرای چیزی. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) :
حاجت عقل اندر او گشت روا ای عجب
ساخت ز بهرای خویش از دل و طبعش بلب.
سنایی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهتا
تصویر بهتا
(دخترانه)
مرکب از به (بهتر، خوبتر) + تا (یار، همتا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرخ
تصویر بهرخ
(دخترانه)
زیبا چهره، قشنگ، آنکه چهره ای خوب و زیبا دارد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
(پسرانه)
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهراد
تصویر بهراد
(پسرانه)
مرکب از به (خوب یا بهتر) + راد (بخشنده)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بغرا
تصویر بغرا
(پسرانه)
نام پادشاهی از خوارزم که به بخارا لشکر کشید و پایتخت سامانیان را گرفت و دولت خانیه را بنیان گذاشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهار
تصویر بهار
(دخترانه)
شکوفه، گل، سه ماه اول سال شمسی، نام اولین فصل سال، پس از زمستان و پیش از تابستان، شکوفه درختان خانواده مرکبات، کنایه از لطافت وزیبایی، نام شهری در کردستان، مرکز کردستان در دوره سلجوقی، لقب شاعر و نویسنده و محقق کرد (نگارش کردی: بههار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زهرا
تصویر زهرا
(دخترانه)
روشن، درخشان، نام دختر پیامبر (ص)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهارا
تصویر بهارا
(دخترانه)
بهار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بصرا
تصویر بصرا
بصیرها، بیناها، کنایه از دانایان، خبیرها، جمع واژۀ بصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرم
تصویر بهرم
بهرمان، گلرنگ، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی شکل و گل های نارنجی که گاه به جای زعفران به کار می رود، کاجیره، کاژیره، احریض، کابیشه، عصفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهار
تصویر بهار
از فصول چهارگانۀ سال برابر با سه ماه اول سال خورشیدی ایرانی (فروردین، اردیبهشت، خرداد) که درختان سبز و خرم می شوند و گیاهان می رویند، نوبهار، بهاران،
در علم زیست شناسی بابونه، در علم زیست شناسی شکوفۀ درختان، به ویژه درخت نارنج مثلاً بهار نارنج، کنایه از دوران شکوفایی مثلاً بهار زندگی،
در موسیقی یکی از دوایر ملایم
بتخانه، بتکده، آتشکده، برای مثال بهاری دل افروز در بلخ بود / کز او تازه گل را دهن تلخ بود (نظامی۵ - ۹۱۸)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره
تصویر بهره
سود بانکی، سود، فایده، قسمت، نصیب، بخش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهرا
تصویر زهرا
ازهر، روشن، درخشان، درخشان تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهرا
تصویر مهرا
خوب پخته شده منظور گوشت است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغرا
تصویر بغرا
نوعی آش که با خمیر آرد گندم تهیه می شود، آش رشته، بغراخانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹)، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
بااحتیاط، عمل برداشتن حاصل زراعت. (فرهنگ فارسی معین). برداشت حاصل. برداشت محصول. برخوردن از سود و نفع. عمل برداشتن حاصل ازکشتی یا کارخانه ای و غیره. برداشت دخل گرو کردن و حاصل مزرعه یا باغی تمتع بردن از عایدات هر عمل. (یادداشت بخط مؤلف) ، سهم گرفتن، بفروش رساندن محصول کارخانه یا معدن. (فرهنگ فارسی معین) ، به انباز بردن یا متصرف شدن محصول اعم از کشت و کارخانه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
نام روز بیستم از هر ماه شمسی. (برهان) (آنندراج) (غیاث) (رشیدی) (انجمن آرا) (جهانگیری) :
نگه دار از ماه بهرام روز
برو تا در مرو گیتی فروز.
فردوسی.
همی بود تا روز بهرام بود
که بهرام را آن نه پدرام بود.
فردوسی.
ای روی تو بخوبی افزون ز مهر و ماه
بهرام روز باده و بهرام رنگ خواه.
مسعود.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
باد سموم. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
وهرام (پهلوی). بهرام یا وهرام نام چند تن از شاهان ساسانی است. (فرهنگ فارسی معین) ، چیزی را از خوف عشار و جز آن از راه غیرمسلوک آوردن. منه حدیث الحجاج انه اتی بجراب لؤلؤ بهرج، ای عدل به عن الطریق المسلوک. (منتهی الارب) (از آنندراج). قاچاق کردن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مونث ازهر درخشنده درخشنده روی سپید روی. توضیح: در فارسی بدون توجه بتذکیر و تانیث این کلمه را در مقام صفت بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
نام روز بیستم از هرماه شمسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهرا
تصویر جهرا
آشکارا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصرا
تصویر بصرا
جمع بصیر بینایان روشن بینان روشندلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغرا
تصویر بغرا
آش رشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرج
تصویر بهرج
پارسی تازی شده بهره ناسره
فرهنگ لغت هوشیار
پوست کف دست یا پا که بسبب بسیاری کار کردن سفت و سخت شده پینه پرگاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهرم
تصویر بهرم
پارسی تازی شده گل کاجیره بهرم کاجیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره
تصویر بهره
حظ و قسمت، نصیب
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از فصلهای چهارگانه سال، سه ماه اول سال خورشیدی: فروردین، اردیبهشت، خرداد
فرهنگ لغت هوشیار
((بَ))
در آیین زردشتی یکی از ایزدان است وی یار ایزدمهر و پاسبان عهد و پیمان و موکل به روز بیستم هر ماه شمسی (موسوم به بهرام) است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهره
تصویر بهره
سهمیه، فیض، سهم، فایده، نفع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بهرام
تصویر بهرام
مریخ
فرهنگ واژه فارسی سره