- بهجت (دخترانه)
- شادمانی
معنی بهجت - جستجوی لغت در جدول جو
- بهجت
- شادمانی، شادی
- بهجت
- شادمانی، سرور، خرمی، شادابی، خوبی، تازگی
- بهجت ((بِ یا بَ جَ))
- شادمان شدن، زیبایی، سرور، شادی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بسبب، بعلت، بواسطه
هاژ گیج
باغی که از خوشی و خرمی نظیر نداشته باشد، جنت، فردوس
دروغباف
جایی که نیکوکاران پس از مردن همیشه در آنجا خواهند بود، جنّت، فردوس، مینو، گشتا، سبزباغ، ارم، باغ ارم، باغ بهشت، رضوان، سرای جاوید، اعلا علّیین، خلد، باغ خلد، خلدستان، دارالخلد، دار قرار، دارالقرار، دارالسّرور، دارالسّلام، دارالنّعیم، علّیین، فردوس اعلا، قدس، نعیم
جایی که از خوبی و خرمی نظیر نداشته باشد
جایی که از خوبی و خرمی نظیر نداشته باشد
زبان لسان، گفتار: با آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات... و صدق لهجت... حاصل است میبینیم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد
((بِ هِ))
فرهنگ فارسی معین
جایی خوش آب وهوا و سرسبز و خرم و سرشار از خوبی ها و لذت ها که پاداش پس از مرگ است، فردوس، جنت، مینو، خلد
گیجی
شادمان شادی
حیران کردن، سرگشته شدن
دهشت زده شدن، خاموش و متحیر ماندن، حیرت، دهشت، شگفتی آمیخته به سکوت، در علم روانشناسی گیجی و کاهش هشیاری
افزاینده شادمانی زیاد کننده سرور
شادمانی، خوشنمایی، تازگی
خجسته فرخنده، سعادتمند، شادمان
شادنده شادی افزا افزاینده شادمانی زیاد کننده سرور
افزایندۀ بهجت، افزایندۀ سرور و شادمانی
سر شار شاد خوار بسیار شادمان بسیار مسرور