جدول جو
جدول جو

معنی بنیاد - جستجوی لغت در جدول جو

بنیاد
اساس، موسسه
تصویری از بنیاد
تصویر بنیاد
فرهنگ واژه فارسی سره
بنیاد
پایه، اصل، ریشه
تصویری از بنیاد
تصویر بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
بنیاد
بیخ، پایه، اصل، شالوده، پی دیوار
بنیاد کردن: بنا کردن، شالوده ریختن، آغاز کردن، دست به کاری زدن
بنیاد نهادن: شالوده ریختن، بنا کردن، آغاز کردن
تصویری از بنیاد
تصویر بنیاد
فرهنگ فارسی عمید
بنیاد
((بُ))
شالوده، اساس، بیخ، پایه
تصویری از بنیاد
تصویر بنیاد
فرهنگ فارسی معین
بنیاد
برانداختن خراب کردن، منهدم کردن
تصویری از بنیاد
تصویر بنیاد
فرهنگ فارسی معین
بنیاد
Foundation
تصویری از بنیاد
تصویر بنیاد
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بنیاد
основание
دیکشنری فارسی به روسی
بنیاد
Stiftung
دیکشنری فارسی به آلمانی
بنیاد
фундамент
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بنیاد
fundacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
بنیاد
基础
دیکشنری فارسی به چینی
بنیاد
fundação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بنیاد
fondazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بنیاد
fundación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بنیاد
fondation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بنیاد
fundering
دیکشنری فارسی به هلندی
بنیاد
มูลนิธิ
دیکشنری فارسی به تایلندی
بنیاد
dasar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بنیاد
بدون تقليلٍ
دیکشنری فارسی به عربی
بنیاد
नींव
دیکشنری فارسی به هندی
بنیاد
קרן
دیکشنری فارسی به عبری
بنیاد
基盤
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بنیاد
기초
دیکشنری فارسی به کره ای
بنیاد
temel
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بنیاد
msingi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بنیاد
ভিত্তি
دیکشنری فارسی به بنگالی
بنیاد
بنیاد
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنیادی
تصویر بنیادی
اصولی، اساسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بنیادی
تصویر بنیادی
اصلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنیادی
تصویر بنیادی
Fundamental
دیکشنری فارسی به انگلیسی
фундаментальный
دیکشنری فارسی به روسی
фундаментальний
دیکشنری فارسی به اوکراینی