جدول جو
جدول جو

معنی بنگلی - جستجوی لغت در جدول جو

بنگلی
بسیار کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنگلک
تصویر بنگلک
بنه، درخت پستۀ وحشی یا سقّز که از تنۀ آن سقز، از گل و برگ آن رنگ سرخ رنگرزی و از میوۀ روغنی آن ترشی درست می کنند، بوگلک، بوی گلک، چاتلانقوش
بوتۀ گل، درخت گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدگلی
تصویر بدگلی
زشتی، زشت رویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بنگالی
تصویر بنگالی
از مردم بنگال، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که مخلوطی از هندی، فارسی و عربی است و در بنگال رایج است، مربوط به بنگال مثلاً برنج بنگالی
فرهنگ فارسی عمید
(بُ بِ گَ / گُ لَ)
نامی است که در نیک شهر و ایرانشهر به پنج انگشت دهند. (یادداشت بخط مؤلف).
لغت نامه دهخدا
(بُ گُ لَ)
تخم دان گلها. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بِ/ بَ)
منسوب به بنگال. آنچه مربوط به بنگال باشد. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
(بَ گِ)
زشت رویی. مقابل خوشگلی. (از یادداشت مؤلف) ، درختی که تنها برای سوزاندن باشد، لباس هرروزه. (ناظم الاطباء). و رجوع به مواد قبل شود
لغت نامه دهخدا
منسوب به بنگال. آنچه مربوط به بنگال باشد، از مردم بنگال اهل بنگال، زبانی که مردم بنگال بدان تکلم کنند و آن آمیخته ایست از هندی فارس و عربی
فرهنگ لغت هوشیار
حالت و چگونگی موجودات و اشخاصی که زندگی را بطور طفیلی میگذرانند طفیلی شدن، حالت کسانی که در جامعه سر بار دیگرانند، طفیلی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منگلی
تصویر منگلی
خالدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنگله
تصویر بنگله
((بَ گَ لِ یا لَ))
خانه نئین، خانه ییلاقی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جنگلی
تصویر جنگلی
((جَ گَ))
منسوب به جنگل، آن که در جنگل زندگی می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
طفيليّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
Parasitic
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parassitario
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parazitik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
паразитический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitär
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
паразитичний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
pasożytniczy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
طفیلی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
পরজীবী
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
기생적인
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitário
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
寄生的な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
טפילי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
परजीवी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasit
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
กาฝาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitair
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
寄生的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از انگلی
تصویر انگلی
parasitario
دیکشنری فارسی به اسپانیایی