بنگال: شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله میرود. حافظ. دم آبی که جهان قسمت من کرد سلیم گه به بنگاله برد گاه به بغداد مرا. سلیم (از آنندراج). رجوع به مادۀ قبل شود
بنگال: شکرشکن شوند همه طوطیان هند زین قند پارسی که به بنگاله میرود. حافظ. دم آبی که جهان قسمت من کرد سلیم گه به بنگاله برد گاه به بغداد مرا. سلیم (از آنندراج). رجوع به مادۀ قبل شود
ناحیه ای است در شبه قارۀ هند که امروز بین هند (بنگال غربی، کرسی کلکته) و پاکستان (بنگال شرقی، شهرعمده دکا) تقسیم شده. مرکز کشت برنج و کنف است. خلیج بنگال، خلیجی است متشکل از اوقیانوس هند بین هند وبیرمانی. بنگال شرقی، چون در سال 1947 میلادی هندوستان بدو قسمت شد بنگال نیز تقسیم گردید، بنگال شرقی جزو پاکستان گردید که اکنون به پاکستان شرقی معروف است وبنگال غربی متعلق بدولت هند است. مساحت بنگال شرقی 54000 میل مربع و قریب 42 میلیون تن جمعیت دارد. که از این جمعیت 29540000 تن مسلمان میباشند. بنگال غربی از استانهای شمال شرقی هند هم مرز پاکستان شرقی (بنگال شرقی). وسعت آن 23945 میل مربع است و جمعیت آن 859000 تن است. حاکم نشین آن بندر بزرگ کلکته است که دارای دو شهرستان است. محصول عمده کشاورزی آنجا: برنج، گندم، نیشکر، کنف است. و وسعت جنگل 30230 جریب مربع. صنعت عمده نساجی با 3598 کارخانه و 680000 کارگر و یک دانشگاه دارد. (فرهنگ فارسی معین). بنگاله
ناحیه ای است در شبه قارۀ هند که امروز بین هند (بنگال غربی، کرسی کلکته) و پاکستان (بنگال شرقی، شهرعمده دکا) تقسیم شده. مرکز کشت برنج و کنف است. خلیج بنگال، خلیجی است متشکل از اوقیانوس هند بین هند وبیرمانی. بنگال شرقی، چون در سال 1947 میلادی هندوستان بدو قسمت شد بنگال نیز تقسیم گردید، بنگال شرقی جزو پاکستان گردید که اکنون به پاکستان شرقی معروف است وبنگال غربی متعلق بدولت هند است. مساحت بنگال شرقی 54000 میل مربع و قریب 42 میلیون تن جمعیت دارد. که از این جمعیت 29540000 تن مسلمان میباشند. بنگال غربی از استانهای شمال شرقی هند هم مرز پاکستان شرقی (بنگال شرقی). وسعت آن 23945 میل مربع است و جمعیت آن 859000 تن است. حاکم نشین آن بندر بزرگ کلکته است که دارای دو شهرستان است. محصول عمده کشاورزی آنجا: برنج، گندم، نیشکر، کنف است. و وسعت جنگل 30230 جریب مربع. صنعت عمده نساجی با 3598 کارخانه و 680000 کارگر و یک دانشگاه دارد. (فرهنگ فارسی معین). بنگاله
مرکب از: بن + گاه (ادات مکان). (از حاشیۀبرهان چ معین). منزل و مکان. (برهان) (آنندراج). منزل. مسکن. جای باش. (فرهنگ فارسی معین) : بر آب فرات است بنگاه من وز آنجا بدین بیشه بد راه من. فردوسی. و جهودان را نشاید که بدین هفت روز خمیر خوردند یا به بنگاه دارند. (التفهیم). یکی منم که چنان آمدم مثل بر او که کرد بی بنه آید هزیمت از بنگاه. فرخی. ور دل و دین به تو آرند یقین دان که همی رخت خربنده به بنگاه شتربان آرند. سنایی (دیوان ص 83). پنج و پنجاهم چه باید هم کنون خواهم ترا اعجمی ام می ندانم من بن و بنگاه را. (از اسرارالتوحید). به بنگاه خود هر کسی رفت باز در اندیشه آن شغل را چاره ساز. نظامی. بازگشتند و به بنگاه آمدند و اعیان و اجناد و ارکان ملک را بر شمشیر گذرانیدند. (جهانگشای جوینی). ز بنگاه حاتم یکی نیکمرد طلب ده درم سنگ فانیذ کرد. سعدی.
مرکب از: بن + گاه (ادات مکان). (از حاشیۀبرهان چ معین). منزل و مکان. (برهان) (آنندراج). منزل. مسکن. جای باش. (فرهنگ فارسی معین) : بر آب فرات است بنگاه من وز آنجا بدین بیشه بد راه من. فردوسی. و جهودان را نشاید که بدین هفت روز خمیر خوردند یا به بنگاه دارند. (التفهیم). یکی منم که چنان آمدم مثل بر او که کرد بی بنه آید هزیمت از بنگاه. فرخی. ور دل و دین به تو آرند یقین دان که همی رخت خربنده به بنگاه شتربان آرند. سنایی (دیوان ص 83). پنج و پنجاهم چه باید هم کنون خواهم ترا اعجمی ام می ندانم من بن و بنگاه را. (از اسرارالتوحید). به بنگاه خود هر کسی رفت باز در اندیشه آن شغل را چاره ساز. نظامی. بازگشتند و به بنگاه آمدند و اعیان و اجناد و ارکان ملک را بر شمشیر گذرانیدند. (جهانگشای جوینی). ز بنگاه حاتم یکی نیکمرد طلب ده درم سنگ فانیذ کرد. سعدی.
آبی را گویند که از جای بلندی تا به زمین یخ بسته باشد یا از ناودان تا به زمین آویخته باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گلفهشنگ. رجوع به گلفهشنگ شود
آبی را گویند که از جای بلندی تا به زمین یخ بسته باشد یا از ناودان تا به زمین آویخته باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گلفهشنگ. رجوع به گلفهشنگ شود
سرای، خانه، جای داد و ستد، سازمان، مؤسسه، انبار، مخزن، جای بند و ساز و برگ سپاه، سخن پراکنی ایستگاه فرستنده رادیویی، خیریه سازمانی که داوطلبانه به نیازمندان یاری می رساند، شادمانی موسسه ای که در جش
سرای، خانه، جای داد و ستد، سازمان، مؤسسه، انبار، مخزن، جای بند و ساز و برگ سپاه، سخن پراکنی ایستگاه فرستنده رادیویی، خیریه سازمانی که داوطلبانه به نیازمندان یاری می رساند، شادمانی موسسه ای که در جش