معنی دنگاله دنگاله((دَ لِ)) قندیل، آبی که به علت سرمای زمستان، در هنگام چکیدن یخ زده باشد تصویر دنگاله فرهنگ فارسی معین
دنگاله دنگاله آبی که در زمستان در بالای ناودان یا محلی دیگر یخ بسته آویزان گردد دنگداله گلفهشنگ فرهنگ لغت هوشیار
دنگاله دنگاله آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دَرگاله، دَنگِداله، گُلفَهشَنگ، گُلفَخشَنگ فرهنگ فارسی عمید
دنگاله دنگاله آبی را گویند که از جای بلندی تا به زمین یخ بسته باشد یا از ناودان تا به زمین آویخته باشد. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). گلفهشنگ. رجوع به گلفهشنگ شود لغت نامه دهخدا
دنباله دنباله دم، هر چیز مانند دم که در عقب چیزی باشد دم مانند، پی پس پیرو عقب عقبه، بقیه چیزی پس مانده، ضمیمه توضیح: به معنی اخیر لازم الاضافه است فرهنگ لغت هوشیار
دنگداله دنگداله آبی که در زمستان در بالای ناودان یا محلی دیگر یخ بسته آویزان گردد دنگداله گلفهشنگ فرهنگ لغت هوشیار
دنگداله دنگداله آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دَنگاله، دَرگاله، گُلفَهشَنگ، گُلفَخشَنگ فرهنگ فارسی عمید
درگاله درگاله آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دَنگاله، دَنگِداله، گُلفَهشَنگ، گُلفَخشَنگ فرهنگ فارسی عمید