- بنکشتن
- بلعیدن، ناجاویده فرو بردن
معنی بنکشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بلعیدن، ناجاویده فرو بردن
خاموش کردن، مغلوب کردن، شکست دادن
پارسی تازی شده فرنجمشک
قصاص گرفتن، بخوانخواهی کسی را کشتن
بلعیدن، ناجاویده فرو بردن
برنج و هر چیز برشته شده و چسبیده به ته دیگ بکران ته دیگ
زاری کردن، گریه کردن
برگردیدن
پشت کردن، برگرداندن
حساب کردن محسوب داشتن: (درجه ویرا محسوب نکرد و بنه انگشت) (طبقات انصاری)
ناجویده از حلق فرو بردن، بلعیدن
برگردیدن، واپس آمدن، بازآمدن
واژگون شدن، سرنگون شدن
واژگون شدن، سرنگون شدن
ته دیگ پلو، غذایی که ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد، ته دیگ، برای مثال تا ز بسیاری آن زر نشکهند / بنکرانی پیش آن مهمان نهند (مولوی - مجمع الفرس - بنکران)
شکستن، با ضربه یا فشار چیزی را چند قطعه کردن، مغلوب کردن، هزیمت دادن دشمن، قطع کردن و ناتمام رها کردن چیزی مثلاً عهد شکستن، نماز را شکستن، کم کردن ارزش چیزی یا کسی، ایجاد صدا کردن در مفاصل دست، پا، کمر یا گردن، چیزی را از حالت طبیعی خارج کردن مثلاً شکستن عکس، چند قطعه شدن چیزی بر اثر ضربه یا فشار، مغلوب شدن، از میان رفتن، کاهش یافتن، کم شدن مثلاً قیمت ها شکست
نکشتن، زراعت نکردن
Recoil, Revert, Undo
отскочить , возвращаться , отменять
zurückziehen, zurückkehren, rückgängig machen
відскочити , повертатися , скасувати
cofnąć, wracać
后退 , 恢复 , 撤销
recuar, reverter, desfazer
indietreggiare, tornare, annullare
retroceder, revertir, deshacer
reculer, revenir, annuler
terugtrekken, terugkeren, ongedaan maken
ถอย , กลับมา , ยกเลิก
mundur, kembali, membatalkan
, معبّرٌ , تعبيريٌّ
पीछे हटना , लौटना , पलटना
לסגת , לחזור , לבטל
反動する , 戻る , 元に戻す