جدول جو
جدول جو

معنی بنکران

بنکران
ته دیگ پلو، غذایی که ته دیگ چسبیده و برشته شده باشد، ته دیگ، برای مثال تا ز بسیاری آن زر نشکهند / بنکرانی پیش آن مهمان نهند (مولوی - مجمع الفرس - بنکران)
تصویری از بنکران
تصویر بنکران
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بنکران

بنکران

بنکران
برنج و هر چیز برشته شده و چسبیده به ته دیگ بکران ته دیگ
بنکران
فرهنگ لغت هوشیار

بنکران

بنکران
بمعنی بکران و آن برنج یا هر چیزی دیگر بود که در ته دیگ بریان و چسبیده باشد. (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج). ته دیگی. (رشیدی). برنجی را گویند که در ته دیگ بریان شده مانده باشد. (غیاث). بکران و هر چیز برشته شده و چسبیدۀ به ته دیگ. (ناظم الاطباء) :
وارثانم راسلام من بگو
این وصیت را بگویم مو به مو
تا ز بسیاری آن زر نشکهند
بنکرانی پیش آن مهمان نهند.
مولوی.
رجوع به بکران و بنگران شود
لغت نامه دهخدا